پیشینه پژوهشهای سره گرایی و ریشه های آن
پیشینه پژوهشهای سره گرایی و ریشه های آن

تخلیص و گزارش از منصور بزرگمهر در ایران و ترکیه اغلب سره گرایی را با سیاستهای زبانی رضاشاه و آتاترک می شناسند اما بحث فراتر از این سخنها است. اولین تلاش جدی برای مطالعه سره گرایی به دو دهه آخر قرن نوزدهم و دهه اول قرن بیستم بر می گردد که توسط آلمانی ها انجام […]

تخلیص و گزارش از منصور بزرگمهر

در ایران و ترکیه اغلب سره گرایی را با سیاستهای زبانی رضاشاه و آتاترک می شناسند اما بحث فراتر از این سخنها است.

اولین تلاش جدی برای مطالعه سره گرایی به دو دهه آخر قرن نوزدهم و دهه اول قرن بیستم بر می گردد که توسط آلمانی ها انجام شده است، اما در حقیقت سره گرایی زبانی، پدیده ای جهانی است.

تا کنون پژوهش منسجمی که به علل، مشخصه ها و آثار سره گرایی پرداخته باشد، انجام نشده است. همچنین، نقیصه هایی در این حوزه پژوهشی وجود دارد که از جمله می توان به نقیصه های ناشی از مستغرق شدن در بعد ملی موضوع و فراموش نمودن بعد علمی، ارجحیت دادن به بعد ذهنی و نه واقعی سره گرایی، نظری و روش شناختی اشاره کرد. پژوهشگران این حوزه، اغلب در مورد زبان ملی و بومی خود با انگیزه های ملی گرایانه یا قومگرایانه در این حوزه به پژوهش پرداخته اند و به همین دلیل، دچار برخی غفلتهای ناشی از مستغرق بودن در آن زبان و نیز برخی گرایشهای افراطی شده اند.

به هر ترتیب، مؤلفه ایدئولوژیک سره گرایی در اکثر موارد بسیار قوی بوده است به طوری که برخی محققان آن را یک ایدئولوژی زبانی دانسته اند. به علاوه، مرور تجارب تاریخی کشورها نشان میدهد که سره گرایی یکی از مؤلفه های اصلاح و نوسازی زبانهای نوشتاری نیز بوده است. به این ترتیب، لازم است که سره گرایی به عنوان نوعی نگرش زبانی در چارچوب الگویی نظام مند مورد پژوهش قرار گیرد.

در بررسی مبانی و ریشه های نظری سره گرایی توجه به نگرشهای زبانی ممکن، ضروری است، چرا که پالایش که محصول عملی سره گرایی است نوعی مداخله در امر زبان است و بنابراین همچون دیگر فرآیندهای برنامه ریزی زبان سخت وابسته به نگرشهای زبانی است. معمولا دو رویکرد مختلف به زبان وجود دارد: نگاه به زبان به مثابه یک ابزار و نگاه به زبان از دیدگاه مسائل عاطفی.

در نگاه ابزاری، زبان صرفا ابزاری برای ارتباط تلقی می شود که باید برای هرچه کارآمدتر شدن این ابزار تلاش کرد، ولی در نگاه عاطفی، زبان ابزار صرف نیست بلکه بخشی از وجود انسان تلقی می شود که انسان با آن رابطه ای عاطفی دارد. برخی نگرش عاطفی به زبان را در جلوه های توجه به زبان به عنوان میراث فرهنگی یا عامل پیوند با تاریخ می دانند. از آنجا که در نگرش ابزاری به زبان، سطوح زبانی بر اساس ملاکهایی چون کفایت نقشی، میزان تأثیرگذاری، رعایت اقتصاد و تطابق با هنجارهای جمعیت مورد ارزیابی قرار می گیرند، می توان استناد به چنین ملاکهایی را تعدیل کننده سره گرایی عاطفی دانست.

بنمایه: سره گرایی زبانی_نگار داوری اردکانی