شعری از جمشید مولایی(رایکا)
شعری از جمشید مولایی(رایکا)

اشک هایم را برای لحظه ای پاک کن شاید امیدی به برگشتن ام باشد از پنجره ای پرت شدم  به زمین زمان متوقف شد مدت هاست معلق ام میان زمین و زمان ولی فرق نجیب زاده  و عجیب زاده را متوجه هستم …! خالی از هیچ و پوچ در کنگره های سراسری از عشق سخن می گفت […]

اشک هایم را برای لحظه ای

پاک کن

شاید

امیدی به برگشتن ام باشد

از پنجره ای پرت شدم

 به زمین

زمان متوقف شد

مدت هاست معلق ام

میان زمین و زمان ولی فرق نجیب زاده

 و عجیب زاده را

متوجه هستم …! خالی از هیچ و پوچ

در کنگره های سراسری

از عشق سخن می گفت

عجیب زاده

و نجیب زاده همچنان لبخند می زد..!

اثبات کن

حرف را همه می زنند
 
من فقط عشق را خواب دیده ام..!

جمشید مولایی(رایکا)