اشک هایم را برای لحظه ای پاک کن شاید امیدی به برگشتن ام باشد از پنجره ای پرت شدم به زمین زمان متوقف شد مدت هاست معلق ام میان زمین و زمان ولی فرق نجیب زاده و عجیب زاده را متوجه هستم …! خالی از هیچ و پوچ در کنگره های سراسری از عشق سخن می گفت […]
اشک هایم را برای لحظه ای
پاک کن
شاید
امیدی به برگشتن ام باشد
از پنجره ای پرت شدم
به زمین
زمان متوقف شد
مدت هاست معلق ام
میان زمین و زمان ولی فرق نجیب زاده
و عجیب زاده را
متوجه هستم …! خالی از هیچ و پوچ
در کنگره های سراسری
از عشق سخن می گفت
عجیب زاده
و نجیب زاده همچنان لبخند می زد..!
اثبات کن
حرف را همه می زنند
من فقط عشق را خواب دیده ام..!
جمشید مولایی(رایکا)