سروده هایی برخاسته از دل
سروده هایی برخاسته از دل

کتاب شعرضیافت نخستین دفتر سروده های سجاد اسفندیاری است که با سی و نه قطعه شعر در چهل و پنج صفحه-سال ۱۳۹۷ توسط نشر ایجاز به چاپ رسید.

وی دانش آموخته کارشناسی ارشد زبان و ادبیات پارسی از دانشگاه اصفهان است و هم اکنون در کسوت دبیر زبان و ادبیات پارسی در زادگاهش ایذه مشغول به تدریس و پرورش فکری دانش آموزانش می باشد.
ذوق هنری از همان دوران کودکی در شب شعرهای خانوادگی به همراه برادر و خواهرانش در نهاد او جوشش و پرورش یافت،شعر سرودن را به صورت جدی از سالهای آخر دبیرستان و بویژه پس از ورود به دانشگاه فرهنگیان اهواز آغاز کرد و فعالیت شعر خوانی را با حضور مستمر در شب شعرهای دانشجویی تا پایان تحصیلات دانشگاهی ادامه داد.
این شاعر پس از آشنایی با مراد اسماعیل وندی و بانو طاهری با حضورش در شب شعرهای شهر ایذه و همچنین شعر سرودن و شعر خوانی در آیین ها و مناسبتها فعالیت ادبی اش را استمرار بخشید.

به قلم:پدرام طاهری

 

کتاب شعرضیافت نخستین دفتر سروده های سجاد اسفندیاری است که با سی و نه قطعه شعر در چهل و پنج صفحه-سال ۱۳۹۷ توسط نشر ایجاز به چاپ رسید.

وی دانش آموخته کارشناسی ارشد زبان و ادبیات پارسی از دانشگاه اصفهان است و هم اکنون در کسوت دبیر زبان و ادبیات پارسی در زادگاهش ایذه مشغول به تدریس و پرورش فکری دانش آموزانش می باشد.
ذوق هنری از همان دوران کودکی در شب شعرهای خانوادگی به همراه برادر و خواهرانش در نهاد او جوشش و پرورش یافت،شعر سرودن را به صورت جدی از سالهای آخر دبیرستان و بویژه پس از ورود به دانشگاه فرهنگیان اهواز آغاز کرد و فعالیت شعر خوانی را با حضور مستمر در شب شعرهای دانشجویی تا پایان تحصیلات دانشگاهی ادامه داد.
این شاعر پس از آشنایی با مراد اسماعیل وندی و بانو طاهری با حضورش در شب شعرهای شهر ایذه و همچنین شعر سرودن و شعر خوانی در آیین ها و مناسبتها فعالیت ادبی اش را استمرار بخشید.

مجموعه شعر ضیافت در قالب غزل،با مضامین عاشقانهای عرفانی سروده شده اند،رویکرد شعر سجاد اسفندیاری عارفانه است او با اعتقاد به شعر جوششی و سرودن در لحظه های ناب بر این باور است:مهمترین شاخص برای شاعر بودن آن است که شاعر خودش باشد،زبان خاص داشته باشد و بتواند تصاویر بدیع را وارد ادبیات پارسی نماید،شعر باید به اتفاقات معاصر،تصاویر روز،زبان و فرهنگ عامیانه تلمیح داشته باشد و آرایه های ادبی را در خود گنجانده باشد و این بدان معنا نیست که شاعر این موارد را خود در شعر بگنجاند بلکه باید در شرایط خاص به شاعر الهام شود.
اسفندیاری همان گونه که در یکی از قطعه اشعارش این چنین می سراید:

رهایی از تو ممکن نیست این را در تمام عمر
هزاران بار ترکت می کنم هربار می دانم…

در واقع بیان می کند شعر گفتن سخت اما لذت بخش است او می گوید:من وقتی در فضای شعر گفتن قرار می گیرم به شدت در خود فرو می روم و توان صحبت کردن ندارم بارها خواستم شعر نگویم ولی نتواستم اما هر چه هست حاصل این غم،شعری برخاسته از دل است و این سرشار ترین حس لذت بخش زندگی ام است.
عشق عرفانی در سروده های سجاد اسفندیاری معنای خاصی دارد و دیدگاهش را درباره ی مضامین عاشقانه های کتاب ضیافت این چنین عنوان می کند:من عشق را فقط به معنای عشق می دانم و از هر چیز که عشق را متاثر کند پرهیز می کنم و معتقدم عشقی که دنیایی شود عشق نیست و از این دیدگاه بود که سروده ام:

تو را به عشق چکار ای دل معاش اندیش
دراین وظیفه ی سنگین سبک سری کردی…

او همچنین در زاویه های نگاهش به مفهوم عشق تحت تاثیر جهان بینی افلاطون و کتاب ضیافت این فیلسوف یونانی است و عشق افلاطونی را ستایش می کند چرا که عشق افلاطونی کاملا یک طرفه است و بر مبنای خیال عاشق شرح می شود و در این گونه عشق رابطه ای واقعی بین عاشق و معشوق نیست.
اسفندیاری نقطه کمال الهام شعرش را با اشاره به دیالوگ افلاطون در این کتاب به نقل از سقراط می داند که می گوید:میل به داشتن چیزی برای همیشه،چیزی نیست جز میل به جاودانگی.
این شاعر معتقد است: عشقی که به وصال بینجامد عشق نیست و نقطه وصال عشق را نقطه ی پایان عشق می داند و مفهوم عشق را در یکی از غزل‌هایش این چنین سروده است:

حاصل تشنه شدن سیر شدن باشد اگر
لذتش چیست که ای تشنه به باران برسی…

باز می مانم اگر پرده به رویت بکشند
به وصالت نرسیدم که به پایان برسی…

اشعار سجاد اسفندیاری کمتر اجتماعی و حسب حال سروده شده است و مجموعه سروده هایش باز نمودی از دنیای درون اوست که با جامعه ارتباط پیدا کرده است.او در این باره ابراز می کند:شعر من در مورد من نیست بلکه در مورد ما است،اگر چه شعر من گاهی غمگین می شود اما رگه هایی از امید را در خود دارد و این برای نسل جوان امروز که با انواع مشکلات دست و پنجه نرم می کنند کار ساز است. به عنوان مثال در بیت پایانی یکی از غزلیاتش می سراید:

همه جا خلوت و شد وسوسه ام دار و طناب
صلواتی بفرست ای دل شیطانی من…
و یا این قطعه شعر:
قسم به بغض که سنگین تر از وجودش نیست
تو در گلوی منی و کسی نمی داند…

مانند سایر شاعران دغدغه های مسائل مردم در شعر سجاد اسفندیاری تاثیر گذار بوده است و گاهی سبب الهام در سرودن شعر اجتماعی برای او می شود.
چنان که می سراید:

از نهر سر سفره ی تو ریخته، ای باغ
پس این همه نو غنچه ی پژمرده شده چیست؟
ویا:
دست ها با دست ها هم دست شد
پس چرا بر دارها سر میرود؟….

سجاد اسفندیاری نگاه مثبت با افق امیدوار کننده به فعالیتهای ادبی زاد بومش دارد و به داشتن اساتیدی همچون استاد نور بخش احمد زاده می بالد،رمان نویسی بانو سارا محمدی نوترکی را تحسین می کند و زبان شعر کوروش کیانی را می ستاید.