هنرمند راکت، هنرمند مطالبه گر؟
هنرمند راکت، هنرمند مطالبه گر؟

کارنامه هنری غلامرضا مزرعه در حوزه تئاتر،بازیگری سینما،تهیه کنندگی و کارگردانی برنامه های تلویزیونی صدا و سیمای مرکز خوزستان قابل مشاهده است.او بر این باور است:دیدگاه مردم به هنرمندان مثبت از دیگر اقشار و محبوبیت آن ها نزد مردم بالاتر است ولی هنرمند در صحنه اجرا رستم دستان است اما شوربختانه در جامعه حتا دیالوگ من یک هنرمند هستم را نمی تواند بیان کند. وی با بیان این مسئله که از وقتی گفتند هنرمند را چه به سیاست دچار مشکل شده ایم،تسریع می کند:هنرمندان می توانند سیاسیون را سر کرسی داغ بیاورند هر چند که سیاسیون از هنرمندان خوششان نمی آید.غلامرضا مزرعه با بیان اینکه هنرمندان نجیب خوزستانی یادشان رفته که حق گرفتنی است این پرسش را مطرح می کند: چرا هنرمندان خوزستان مطالبه گر نیستند و در چارچوب مطالبه گری قرار نمی گیرند؟
وی تاکید می کند:هنر عشق خوزستانی ها است ولی یک دانشکده هنر ندارند.

گفت و گو: پدرام طاهری

اشاره

تحولات اجتمایی سیاسی و فرهنگی یک جامعه گاهی تحت تاثیر یک اثر هنری و کنشگری هنرمندان رخ داده است و در گذارهای تاریخ نمونه این آثار هنری مو ثر و مبارزات و فعالیت هنرمندان در فضای سیاسی و کف جامعه نمونه های برجسته فراوان است. جریان هنرمندان گاهی فراتر از یک جامعه شناس، روانشناس و فیلسوف سیاسی عمق لایه های اجتماعی را آنالیز می نمایند و به نظر می رسد یکی از این دلایل ویژگی حضور قشر هنرمندان در لایه های اجتماعی و دید تیزبین و جهان بینی عمیق آنهاست که سبب شده با شناخت گستره تر و ژرف تر زیر پوست یک شهر و شهروندان را شناسایی و برسی نمایند.

پایگاه خبری فرهنگی تارنمای جنوب با توجه به اهمیت رابطه هنرمند با جامعه،شاخصه های یک هنرمند پویا و اجتماع محور،ضرورت مطالبه گری هنرمندان در عرصه های سیاسی اجتمایی را در گفتگویی با یک فعال هنری استان خوزستان مورد برسی قرار داده است.

کارنامه هنری غلامرضا مزرعه در حوزه تئاتر،بازیگری سینما،تهیه کنندگی و کارگردانی برنامه های تلویزیونی صدا و سیمای مرکز خوزستان قابل مشاهده است.او بر این باور است:دیدگاه مردم به هنرمندان مثبت از دیگر اقشار و محبوبیت آن ها نزد مردم بالاتر است ولی هنرمند در صحنه اجرا رستم دستان است اما شوربختانه در جامعه حتی دیالوگ من یک هنرمند هستم را نمی تواند بیان کند. وی با بیان این مسئله که از وقتی گفتند هنرمند را چه به سیاست دچار مشکل شده ایم،تسریع می کند:هنرمندان می توانند سیاسیون را سر کرسی داغ بیاورند هر چند که سیاسیون از هنرمندان خوششان نمی آید.غلامرضا مزرعه با بیان اینکه هنرمندان نجیب خوزستانی یادشان رفته که حق گرفتنی است این پرسش را مطرح می کند: چرا هنرمندان خوزستان مطالبه گر نیستند و در چارچوب مطالبه گری قرار نمی گیرند؟

وی تاکید می کند:هنر عشق خوزستانی ها است ولی یک دانشکده هنر ندارند.

مشروح این مصاحبه در ذیل به استحضارمخاطبان مباحث هنر می رسد.

سوال: هنرمند چطور به ایستایی می رسد و یا به تعبیری می گویند هنرمند مرده است؟

در حقیقت، هنر هیچ وقت خاموش شدنی نیست و از آنجا که هنر ذائقه خدا است، هیچگاه خاموش نخواهد شد.

ممکن است بتوان گفت که در میان هنرمندان خوزستان به یک ایستایی رسیده ایم که آن هم از حجب و حیای آنها است؛ شاید یک هنرمند سر صحنه که برود و عربده کشی کند و حرف بزند ولی وقتی از صحنه پایین می آید، اگر به او هر حرفی بزنند و یا کشیده ای به گوشش بخوابانند، او در مقابل هیچ حرفی نخواهد زد.

هنرمند خداوندگار هنر و زیبایی است ولی متأسفانه هنرمندان خوزستانی به خاطر حجب و حیایی که دارد هرگز در چارچوب مطالبه گری قرار نمی گیرد و اینجاست که کار انجام نمی شود و آتلیه ای ساخته نمی شود تا هنرمندی پرورش پیدا کند و اگر باشد هم در همین چند آتلیه ضعیف رشد پیدا می کند.

بهترین خودرو هم بدون سوخت نمی تواند حرکت کند و سوخت فعلی انسان ها نیز مسئله مالی است.

ایستایی هنرمندان ما از مطالبه گر نبودن آنها شروع می شود و این حرفشان که می گویند به کسی نیاز نداریم ولی در واقعیت برخی ها حتی از فکر و ناراحتی، خانه نشین شدند و یا اینکه فوت کردند، بعضی افراد نیز با کمر خم در جامعه هنر خود را جابجا می کنند و درصد کمی هم با حمایت چند شرکت هنر خلق می کنند.

خوزستان نه تنها استان ورزش خیز بلکه هنرخیز هم است ولی در این استان هنر و هنرمند به روز شده نمی بینیم و به هنرمندان کمتر بها داده شده است.

خداوندگار جامعه یک هنرمند است و همان گونه که خدا خالق هستی است هنرمند هم خالق هنر و فرهنگ در جامعه است.

اولین جایی که هنرمند را سرخورده می کند، مرکزی است که با آن کار می کند؛ اگر آن نهادی که هنرمند در آن کار و فعالیت می کند، به او بها ندهد غیر از سرخوردگی برای او چیزی وجود نخواهد داشت.

حتی اگر به هنرمند بها هم داده شود ولی از آنجا که نجابت هنرمندان به خصوص در خوزستان، بسیار بالا و مطالبه گریشان پایین است و اگر اینگونه نبود حتما بیشتر و بهتر سر و سامان می گرفتند.

بدین شکل حق هنرمندان واقعی خورده می شود ولی حرفی نمی زنند و متاسفانه هنرمندان فاقد رسالت ریشه هنر را می بینند که جولان می دهند و در مکان های بالاتر از هنرمندان اصیل کار می کنند و این هم از نجابت خود هنرمندان است که حرف نمی زنند؛ برای همین می گویند هنرمندان حالت عرفان و صوفی گری دارند و هنرمند اصیل با یک ابر کوچک هم چشمانش بارانی می شود و دوست ندارد هم نوع خودش کوچکترین آسیبی ببیند، دوست ندارد به کسی توهین کند و در سکوت و انزوا فرو می رود، هر چند که در سکوت هم در حال خلق کردن هنر است ولی چیزی که به ثمر نرسد، ناقص است و قابل قبول نیست.

 

سؤال: با توجه به اشاره ای که به جولان هنرمندان غیر اصیل داشتید، اخلاق حرفه ای چقدر از سوی هنرمندان رعایت می شود؟

هنرمندان کمی داریم که پایبند به منشور اخلاقی هنری خود نباشند ولی همین عده کم نیز در حال مدیریت هنرمندان اصیل هستند؛ هنرمندانی که به پاکی آب زلال و روان هستند، متاسفانه توسط غیر پایبندها این آب آلوده می شود و به نام آنها حرف می زنند.

وقتی هنرمندان جمع شوند و بخواهند یک رویداد را رخ دهند، حتما این کار انجام می شود، چون دیدگاه مردم نسبت به هنرمندان مثبت تر از دیگر اقشار است و برای همین باید جایگاهی برای خودشان تعریف کنند که متأسفانه این جایگاه در خوزستان وجود ندارد.

کارگردانان و هنرمندان بین المللی خوزستانی زیادی داریم ولی جای تاسف است که حتی یک دانشکده هنر در این استان نداریم.

متأسفانه تعداد افرادی که اهل هنر و هنرمند باشند خیلی کم است؛ تا کسی اهل هنر نباشد نمی تواند درد هنرمندان را درک کند و مافوق باید اهل هنر باشد تا دغدغه های هنرمندان را متوجه شود؛ مثلا تامین اعتبار ساخت دکور یک اثر را نباید چند هفته به تعویق انداخت چون هنرمند قرار است برای جشنواره ها در آن صحنه تمرین کند و اثر خلق کند.

هنرمندان سکوت می کنند و یادشان می رود که حق دادنی نیست و گرفتنی است و اگر کسی به آنها سلام نکرد دیگر سراغ او نمی روند.

 

سؤال: چرا برخی هنرمندان به چاپلوسی روی می آورد؟

تعداد کمی هنرمند داریم که در محدوده چاپلوسی ۱۰۰ درصدی قرار می گیرند و برای نیت های خود سر خم می کنند ولی یک عده مجبور هستند چون گاهی تمام حیثیت و اعتبار آنها در کمک برخی مسئولان خلاصه شده و فرد مجبور می شود برای بالا آمدن، نرم تر جلو بیاید.

برخی ها هم خود اهل احترام هستند و این چاپلوسی نیست که با زبان خوب کسی را تحویل بگیری و با شخصی خوش و بش کنی، آخر کار به وضعیت اقتصادی و مالی برمی گردد که یک مقدار آزار دهنده است.

اگر نگوییم هنرمند خوزستانی بی کس ترین ولی فقیرترین هنرمندان هستند.

برخی ها به خاطر معیشت و خانواده خود، سفارشی می نویسند و کار می کنند و پا روی احساس خویش می گذارند اما خیلی از هنرمندان را هم می شناسم که آن قدر علاقه قوی دارند که با وجود بیکار شدن تن به این وضعیت نمی دهند که کار را برای رضایت دیگران انجام دهند.

هنرمند اصیل برای رضای هنر و مردم کار می کند و هنرمند وقتی چاپلوس می شود که بحث مالی درمیان باشد.

 

 

سؤال: آیا یک هنرمند فقط باید مطالبه گری را در اثرش ارائه دهد یا باید کنش گری را در جامعه نیز دنبال کند؟

وقتی که می گوییم هنرمند باید مطالبه گر باشد یاید مطالبه گری کند، برای کل هنرمندان و مردم است و نمی شود این مطالبه گری را شخصی در نظر گرفت.

آیا نوشته، فیلم، تئاتر یا هر اثر هنری دیگری که هنرمند منجر به خلق آن اثر می شود، توسط همه جامعه تماشا می شود یا همه جامعه به کلیه موسیقی های تولیدی گوش می دهند؟ پس به تبع هر هنر خاص می شود، مثلا در تماشای یک فیلم در سینما شاید ۹۵ درصد تماشاچیان به دلیل شرایط وضعیت اقتصادیشان، به تماشای فیلم می آیند ولی پنج درصد آنها با دغدغه و علاقه برای این کار هزینه می کنند.

هنرمند با هر اثرش می تواند یک تعداد محدودی از افراد را راضی نگه دارد ولی از یک جایی به بعد می تواند در هر سانس به جای ۴۰ نفر ۴۰۰ نفر تماشاچی داشته باشد یا حتی به جای یک سانس سه سانس در روز اجرا کند.

هنرمندی با تدبیر و مطالبه گر است که می تواند مؤثر باشد، ولی تنها چیزی که هنرمندان ما یاد گرفته اند، سکوت است؛ آنها فقط سر صحنه عربده کشی می کنند، یک هنرمند در صحنه اجرا شاید رستم دستان باشد ولی در صحنه اجرای واقعی جامعه نمی تواند حتی یک دیالوگ ساده “من یک هنرمندم” را بگوید و یا اینکه با مطالبه گری سهم خود را از هنر استان و کشور بخواهد.

مطالبه گری حق هر شهروند یا هر شخصیت حقیقی و حقوقی است و نباید آن را از افراد جدا کرد؛ از وقتی گفتند که هنرمند را چه به سیاست یا این قشر را چه به سیاست، دچار مشکل شده ایم.

اتفاقا چرا که نه؟ اجرای هر اثر و به صحنه آوردن آن، خودش یک سیاست است، مگر یک شخص سیاسی چه چیزی دارد که دیگر اقشار ندارند.

اشخاصی که درد جامعه را می دانند هنرمندان هستند و بهتر از هر جامعه شناسی به مشکلات جامعه آگاه هستند و باید سیاسیون را سر کرسی داغ بیاورند.

یک موسیقی کوچک می تواند آنقدر تأثیرگذار باشد، که کتاب یک هزار صفحه ای یا سخنرانی ۱۰ ساعته هم تأثیرگذاری آن را نداشته باشد.

هنر یعنی روح جامعه، جامعه ای که هنر و فرهنگش پویا باشد، آن جامعه زنده است.

اگر هنرمند از یک فرد سیاسی یا افراد بر منصب قدرت، مطالبه گری نکند پس چه کسی باید جوابگو باشد؛ از این رو همه مردم به نوعی هنرمند هستند.

در خارج از کشور یکی از هنرمندان با بیش از ۷۰ درصد آرا رئیس جمهور شد، به این دلیل که هنرمندان در سراسر دنیا جایگاه ویژه ای دارند.

وقتی در دیگر کشورها اعلام کنید که هنرمند هستید مانند آن است که به آنها گفته اید شما استادشان هستید.

هنرمند در تمام جهان و به تبع آن ایران جایگاه دارد چون مردم ما هنردوست و یک پایه هنر هستند و در خانواده ای نیست که نشانی از هنر وجود نداشته باشد.

ما هنرمندان اگر به خودمان بقبولانیم که باید مطالبه گر باشیم، بسیاری از مشکلات حل می شوند؛ برخی سیاسیون از هنرمندان خوششان نمی آید چون هنرمندان نزد مردم محبوبیت بالایی دارند و وقتی یکی از هنرمندان حرفی می زند، مردم به حرف او احترام می گذارند و بازخورد زیادی دارد.

هنرمندان سردمدار موج اجتماعی هستند؛ هنرمندان ما از محبوبیت خود برای ورود به سیاست استفاده نمی کنند ولی می توانند حق مردم را در قالب هنر با خلق اثر و حتی به صورت کنش گری از مسئولان بگیرند.

 

سؤال: یک هنرمند چگونه باید با یک کنشگر سیاسی تعامل کند که برای ورود به فضای انتخاباتی مورد نقد مردم قرار نگیرد یا متهم به سیاست زدگی نشود؟

بی اعتمادی همه جا وجود دارد و در هر برهه ای یک بی اعتمادی بوده ولی آیا با این بی تفاوتی ها باید ساکت نشست؟

برخی اعتمادسازی ها تقلبی بوده اما فراموش نکنیم که فردای روز هم این کشور سرزمین ما است و سکوت امروز یعنی خیانت به خود، خانواده، همشهریان و حق الناس؛ نباید سکوت کرد ولی متأسفانه هنرمندان بیش از حد سکوت می کنند چون حجب و حیا دارند و این موضوع کار دست ما می دهد.

 

سؤال: مهمترین مطالبه هنرمندان خوزستان چیست؟

احیای روحیه مطالبه گری در بین هنرمندان و نبود دانشگاه یا دانشکده ای در استان هنرخیز خوزستان که باید راه اندازی شود، مهمترین مطالبه در این استان است.

هنرمندان خوزستانی مجبور هستند که در دیگر رشته های غیر تخصصی خود تحصیل کنند چون نمی توانند به استان تهران رفت و آمد داشته باشند؛ در اهواز حتی یک دانشکده خبر فعال داشتیم که آن هم در آستانه تعطیلی است.

استانی که عشقش هنر است یک دانشگاه یا دانشکده هنر ندارد ولی حتی تبریز، قم و بوشهر هم دانشگاه هنر دارند.

در خوزستان حتی خانه هنرمندان هم وجود ندارد در حالی که این خانه می تواند محفلی برای تبادل اطلاعات هنری هنرمندان باشد؛ اکنون جایی برای این کار نداریم فقط چند تالار که کفاف این کار را نمی دهند.

مقرر شده بود تا چهار آتلیه در تالار آفتاب ساخته شود ولی آن هم نیمه کاره مانده است چون هنرمندان نمی خواهند روبروی مسئولان ایستاده و حق خود را از هنر مطالبه کنند.

هنرمندان باید بدانند تا زمانی که حق و حقوق خود را احیا نکنند، هیچ نتیجه ای نخواهند گرفت.

زیرساخت های فرهنگی ـ هنری در استان خوزستان خیلی ضعیف است و فقر فرهنگی در اهواز و استان خوزستان بیداد می کند.

اهواز به بالا شهر و پایین شهر تقسیم شده که در بالا شهر همه امکانات در بهترین حالت وجود دارد در حالی که در پایین شهر این امکانات موجود نیست و همین مسئله باعث تلفیق فرهنگ و بی فرهنگی در یک شهر شده که در نتیجه فقر فرهنگی را شدت بخشیده است.

فرهنگسرای علوی و کوت عبداله چطور ساخته شد؟ شیلنگ آباد درس می دادم و همین تدریس من پایه ریزی ساخت این فرهنگسراها شد؛ حتی حق التدریس آموزش خود را برای ساخت این فرهنگسراها بخشیدم.

متأسفانه اکنون کاربری فرهنگسراها تغییر کرده در حالی که می توانستند حتی به محلات دارای این فرهنگسراها کوی هنر بگویند.

مردم به حرف هنرمندان احترام می گذارند و حتی به آن استناد می کنند.

خوزستان دروازه هنر است و رنگین کمان اقوام و فرهنگ ها را در آن داریم؛ هنرهای بسیاری در خوزستان وجود دارد و این یعنی یک دایره المعارف فرهنگ و هنر برای تمام کشور.

 

سؤال: چرا تأکید دارید که خوزستان خاستگاه و خانقاه هنر است؟

چون انواع قومیت ها، فرهنگ و هنر و به نوعی رنگین کمان هنر را در استان خوزستان داریم.

باید در دانشگاه ها در مورد فرهنگ ها و هنرهای استانی موجود در خوزستان تحقیق و پژوهش کرد که متأسفانه این کار انجام نشده و شاید هم در حد خوشایند افراد به صورت موردی انجام شده باشد.

 

 

و اما پرسه ای در علایق:

شاعر مورد علاقه: مولانا

موسیقی: موسیقی ها را تماما دوست دارم ولی سنتی را بیشتر می پسندم و جالب اینکه آهنگ آذری را خیلی گوش می دهم.

غذای مورد علاقه: برنج و ماهی غذای مورد علاقه هر خوزستانی است.

اولین کتاب: اثری از ژول ورن و اگر درست یادم باشد سفری به اعماق دریا، رمان تضاد در لطافت میرداماد را شاید چهار بار و دو پرنده در باد فریدون ادیب یغمایی را پنج بار خریدم و هرکسی برده آن را نیاورده و دیگر نخریدم.

رنگ مورد علاقه: پرسپولیسی هستم ولی من سفیدپوشم و این رنگ را خیلی دوست دارم.

چه سبک فیلمی را می پسندید: عاشق فیلم های کمدی و طنز هستم.

کدام شهر را بیشتر دوست دارید: همه جای ایران سرای من است اما تهران.

هنرمند هستید و از هنرهای خود بگویید: تراش سنگ، کم و بیش معرق کاری و منبت کاری، تهیه کنندگی، بازیگری، صدابرداری، تصویربرداری، طراحی، مجری گری، دکور و کارگردانی

 

حرف آخر:

یک بیت شعر را سال ۷۳ سرودم:

از عشق سخن گفتن زیباست     گر معنی آن را دریابی

و بیت بعدی را سال ۸۱ سرودم:

بی عشق بودن منتهاست          گر ذره ای داری کامیابی