پرسه در هوای خاطره ها با روایتی از یک دیدار و گفت و گو با دکتر منصور کریمی
پرسه در هوای خاطره ها با روایتی از یک دیدار و گفت و گو با دکتر منصور کریمی
واپسین روزهای امرداد سال ۱۴۰۰ خبری دور از انتظار، دوست داران "دکتر منصور کریمی" را شوکه کرد. شب پیش از این خبر ناگوار، در شبکه های اجتماعی ویدئویی منتشر شده بود که از شهروندان می خواست برای سلامتی دکتر دعا کنند. لحظه به لحظه خاطراتِ دیدار۱۰ سال پیش در ذهنم رژه می رفتند. جایگاه دکتر کریمی در نزد دوستدارنش به گونه ای بود که از دست دادنش حسرت انگیز و غیرقابل باور بود. می گفتیم با این بیماری مبارزه می کند و سرپا می ایستد ولی فردای آن روز خبر درگذشت دکتر منصور کریمی همه را غافلگیر کرد.

 

به قلم/ پدرام طاهری

اپیزود نخست
واپسین روزهای امرداد سال ۱۴۰۰ خبری دور از انتظار، دوست داران “دکتر منصور کریمی” را شوکه کرد. شب پیش از این خبر ناگوار، در شبکه های اجتماعی ویدئویی منتشر شده بود که از شهروندان می خواست برای سلامتی دکتر دعا کنند. لحظه به لحظه خاطراتِ دیدار۱۰ سال پیش در ذهنم رژه می رفتند. جایگاه دکتر کریمی در نزد دوستدارنش به گونه ای بود که از دست دادنش حسرت انگیز و غیرقابل باور بود. می گفتیم با این بیماری مبارزه می کند و سرپا می ایستد ولی فردای آن روز خبر درگذشت دکتر منصور کریمی همه را غافلگیر کرد.
تیتر خبر این گونه بود: دکتر منصور کریمی یکی از مدافعان سلامت بر اثر بیماری کرونا جان به جان آفرین تسلیم کرد. می‌گویند دکتر کریمی در مدتی که دوره بازنشستگی اش را می گذراند، دغدغه ی  اولش بیماران کرونایی شده بود، می‌گویند در همان محلات چهارصددستگاه شخصاً به خانه‌های بیماران مراجعه می‌کرد و بر بالین آن ها حاضر شده و کار معالجه را انجام می دادند. در واقع مبارزه با این بیماری برایشان یک اولویت شده بود، می‌گویند طی سالیانی که کار طبابت انجام  می داد برخی بیمارانی که قادر به پرداخت هزینه نبودن را بدون دریافت وجهی ویزیت می کردند.
اهواز امروز که بسیاری از نخبگان و کنشگران اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و علمی آن اعتقاد به وحدت و در عین حال، تکثر و گفتمان شهروندی دارند نیازمند سمبل هایی همچون دکتر منصور کریمی است که در این مسیر و این باور از جان خود هم گذشت. برای همه ی شهروندانی که اعتقاد به این گفتمان و مسیر فرهنگی و اجتماعی دارند او می تواند یک نماد باشد.

اپیزود دوم
پس از درگذشت دکتر منصور کریمی سراغ آرشیو ۱۰ سال گذشته هفته نامه ندای جنوب رفتم، همان ویژه نامه را مرور کردم و مصاحبه دکتر را مو به مو خواندم. هنگامی که به مسیر زندگی و منش اجتماعی او دقت کردم متوجه شدم چقدر شبیه همان گفته ها و نوشته ها بود.
در واپسین روزهای آبان ماه سال ۱۳۹۰ پس از یک ماه تلاش و انجام گفتگوها، تهیه گزارش، یادداشت ها و عکس ها پرونده ویژه نامه ی منطقه۳ شهرداری اهواز چاپ و منتشر شد.
خوشبختانه آن زمان با حمایت شهردار و شهرداری ویژه نامه در تیراژ خوبی منتشر و در همان محلاتِ منطقه ۳ توزیع و به دست علاقمندان و چهره هایی که با آن ها گفتگو انجام گرفته بود رسید.
بسیار مشتاق بودم بار دیگر با دکتر کریمی دیدار داشته باشم. با ایشان تماس گرفتم و گفتم چند نسخه از ویژه نامه و متن مصاحبه را برای نگهداری در آرشیو به دستتان برسانم دکتر کریمی پاسخ داد اکنون در سفر خارج از کشور هستم اما به محض ورود به ایران با شما تماس می گیرم. من آنقدر درگیر سوژه ها و در گرداب موج های رسانه ایی از این سو به آن سو پرتاب می شدم که شوربختانه هیچ گاه فرصت دیداری مهیا نشد اما لابه لای انبوه نوشتارها  و سوژه ها که ذهنم را درگیر می کردند گاهی به یاد او بودم و خاطره آن روز خوب در کنار دکتر و همسر محترم اش بی بی اشرف پس اندازی خاطره انگیز بود.
گاهی اخبار فعالیت های اجتماعی دکتر کریمی را از زبان دوستان و کنشگران می شنیدم به ویژه هنگامی که فضای کشور به سمت مشارکت‌های اجتماعی و سیاسی پرشورتر می‌شد دکتر کریمی در این نشست ها حضور فعال داشتند و چهره کاریزماتیک او وحدت بخش، اثر گذار و گره گشا بود و در واقع فراخوان هایش به حضور پرشور و بانشاط در مشارکت های اجتماعی  بر اساس همان باورها و دغدغه هایش بود.

اپیزود سوم
میانه مهرماه سال ۱۳۹۰ بنا به پیشنهاد شهردار وقت اهواز (منصور کتانباف) پروژه ای رسانه ای با عنوان ویژه نامه های محلات مطرح شد. آقای شهردار برای آن که با درک و شناخت بهتر ظرفیت‌های انسانی، علمی،  اجتماعی و فرهنگی مناطق هشت گانه اهواز را شناسایی کرده و از نگاه و دیدگاه آن چهره ها و کنشگران با تهیه راهبردی به توسعه عمرانی و اجتماعی شهر اهواز بپردازند این درخواست را به رسانه ها پیشنهاد کردند که هر هفته ویژه نامه هایی را در قالب شهروند محله در مناطق هشت گانه اهواز تولید کنند و در بسته های محتوایی این ظرفیت های انسانی و نخبگان علمی، فرهنگی، هنری و اجتماعی را شناسایی کنند، با آن ها گفتگو هایی داشته باشند، ویژه نامه ها منتشر و در اختیار مسئولان شهری قرار بگیرد تا با استناد به دیدگاه‌های این چهره ها بتوانند ارزیابی بیشتری از مشکلات؛ ظرفیت‌ها؛ انتظارات و واقعیت ها در توسعه شهری پیدا کنند.
من و همکارانم این پیشنهاد را با تولید نخستین ویژه نامه های محلات  در هفته نامه ی ندای بهبهان آغاز کردیم و این ویژه نامه ها را در هفته نامه ی ندای جنوب به تنهایی تداوم دادم و در ندای جنوب نخستین ویژه نامه به شناسایی پتانسیل های  منطقه ۶ شهرداری اهواز که (یک منطقه حاشیه نشین بود) اختصاص یافت.


در دومین ویژه نامه، نگاهم  بر روی منطقه ۳ شهرداری اهواز متمرکز شد. منطقه ۳ شهرداری اهواز یک محدوده شهری بزرگ است که از محلات کوروش؛ زیتون کارمندی؛ ملی راه تا حوزه چهارشیر؛ کوی فرهنگیان تا مناطق شهرک نفت؛ شهرک آغاجری؛ سلطان منش؛ زیتون کارگری چهارصددستگاه؛ منبع آب و سایر نقاط را شامل می‌شود؛ آگاهی داشتم در این منطقه ظرفیت‌های انسانی بسیاری همچون شخصیت‌های علمی، فرهنگی، اجتماعی و خانواده‌های بااصالت متمرکز و نهفته است.
منطقه ۳ دارای بافت جمعیتی بزرگ قوم بختیاری بود که ترکیبی بسیار بزرگ از هویت شهری اهواز را تشکیل می‌دهند بنابراین خروجی کار را مثبت می دانستیم چنان که وارد کار شوم ظرفیت‌های انسانی و علمی به من معرفی و برای مخاطبان ویژه نامه ها شناسایی خواهند شد. شهردار وقت منطقه ۳ (روح الله احمد فخر الدین) توضیحاتی درباره جغرافیای اداری و توصیه هایی برای روند کار به من گوشزد داشتند که برای آغاز کار از آن استفاده کردم در فرآیند تولید گزارش ها دوستان و کنشگران اجتماعی منطقه تاکید کردند که با دکتر منصور کریمی بامدی گفتگویی داشته باشم. از پیش سعادتِ آشنایی نزدیک با ایشان را نداشتم اما شنیدن وصف خاندانش که از خانواده های تاثیرگذار تاریخ قوم بختیاری بودند کفایت می کرد تا به دکتر منصور کریمی ارادت پیدا کنم و بعدها با شخصیت او بیشتر آشنا شوم کار را شروع و گفتگوهای زیادی انجام دادم.
طبق برنامه زمان بندی در روند گفتگوها با فرهیختگان منطقه دغدغه ها، دیدگاه ها و راهبردهایی که برای توسعه عمرانی و فرهنگی شهر اهواز داشتند از زبان آنها جویا می شدم تا اینکه زمان گفتگو با دکتر منصور کریمی فرا رسید با وی تماس گرفتم، استقبال کردند و پیشنهاد دادند تا در خانه شخصی اش دیدار و گفتگو را انجام دهیم بنابراین من به همراه عکاس هفته نامه ندای جنوب (امین مرادی) به سمت خانه دکتر منصور کریمی رهسپار شدیم.
در منزل، بی بی اشرف رستمی همسر دکتر منصور کریمی ما را به میز نهار دعوت کرد. بانو اشرف رستمی از خانواده های سرشناس بختیاری و دختر آ رستم رستمی و برادرزاده آ جعفرقلی رستمی از کلانتران و رهبران ایل بابادی به شمار می روند و از طرف مادر ، بی بی اشرف و دکتر منصور کریمی نوه های  آ اسکندرکریمی بامدی  هستند. آ اسکندر کریمی از چهره های مبارز و سرشناس ایل بختیاری بودند و نقش ایشان در انقلاب مشروطه و هدایت بختیاری ها برای فتح تهران در کنار سردار اسعد تاثیر گذار بود. ثمره ازدواج دکتر منصور کریمی و بی بی  اشرف رستمی سه فرزند با نام‌های علی_ مهندس مکانیک، محمد_ فوق لیسانس بیوتکنولوژی و امیر_دانش آموز هستند.
هنگام صرف ناهار دکتر منصور کریمی با شور و حرارت دغدغه هایش را نسبت به مسائل شهر اهواز بیان می کرد. او بیشتر از مشکلات حاشیه‌نشینان منطقه ۳ اهواز محلات منبع آب،حصیرآباد و آسیا آباد که به دلیل توسعه نیافتگی شهری و بنیه های ضعیف اقتصادی گرفتار مسائل اجتماعی  بودند سخن می گفت.
دکتر کریمی سال ها مطب شان را در میان این محلات حاشیه نشین مستقر کرده بودند  و شناخت خوبی از ظرفیت های انسانی این مناطق داشتند و عنوان می کرد: این محلات پر از استعداد های درخشان هستند خیلی از جوانانی که امروز در عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی اهواز فعالیت می کنند از دل همین مناطق بیرون آمدند و خود ساخته بودند چه بسیار کودکان و نوجوانانی در این مناطق در حال سوختن هستند که اگر روی آن ها سرمایه گذاری شود به نخبگان علمی و چهره‌های موثر اجتماعی تبدیل خواهند شد.

اپیزود چهارم
مطب دکتر منصور کریمی در همان منطقه ۳ شهری اهواز دایر بود او تمایل داشت مطب اش را در یکی از نقاط کمتر توسعه یافته منطقه ۳ راه اندازی کند. به گفته ساکنان سال ها مطب دکتر بین ۲۰ متری شهرداری و چهارصد دستگاه در کنار پارک علامه قرار داشت و بیماران را در آن جا ملاقات می کردند.
خانه ی دکتر هم در منطقه زیتون کارمندی، خیابان زاویه و نبش حجت بود. این ساختمان بزرگ که خانه ی پدری اش بود، جزو نسل اول خانه هایی بود که در سال‌های ۳۹ و ۴۰ در منطقه زیتون کارمندی سنگ بنای آن نهاده شد و متعلق به اسدالله کریمی از بزرگان بختیاری بود، آ اسدالله از پیمانکاران مشهور و از نسل اولین های شرکت نفت به شمار می رفت و بعدها فرزندش دکتر منصور کریمی آن را به یک مجتمع بزرگ تجاری و مسکونی تغییر داد. در طبقه نخست این ساختمان، مغازه ها، طبقه دوم رستوران و طبقه سوم محل زندگی دکتر و خانواده‌اش بود.
رستوران این ساختمان مشهور بود به رستوران خوان امیر (امیر فرزند کوچک دکتر منصور کریمی بود) این رستوران تنها محل استراحت و سرو غذا و تفریح شهروندان نبود بلکه به صورت نمادین و به خاطر کاریزمای شخصیتی دکتر کریمی یکی از مکان‌های گردهمایی و نشست های نخبه گان قوم بختیاری در راستای مشارکت های اجتماعی و سیاسی  برای حضور در رویدادهای ملی بود.
دکتر تمایل داشتند با لباس بختیاری مصاحبه انجام شود و این پیشنهاد ایشان خواسته ما نیز بود و همه موافق بودیم دکتر کریمی نیز لباس‌های بختیاری شان را که شامل چوقا، دبیت  و کلاه خسروی بود به تن کردند و بر روی مبل رو به روی من نشستند. بالای سر دکتر کریمی روی دیوار عکسی از زنده یاد آاسدالله کریمی (پدر دکتر منصور کریمی) قرار داشت، وی فرزند آغلام حسین کریمی و از کلانتران بزرگ ایل بابااحمدی و بختیاری بودند، این خانواده در چند نسل رهبری ایل بابااحمدی را بر عهده داشتند. حاج اسدالله کریمی هم از کنشگران اجتماعی، عمرانی و سیاسی سرزمین بختیاری و از نسل های اولِ ممتاز شرکت نفت بودند. او از مسئولان اتحادیه های عشایری جنوب کشور به شمار می رفت و نقش موثری در توسعه عمرانی از جمله مدرسه سازی، ساخت درمانگاه و حمام مدرن در محلات شهر داشتند.

اپیزود پنجم
حین مصاحبه مجذوب کاریزمای شخصیت دکتر منصور کریمی بودم؛ یک ژن خوب که بختیاری ها بر این باور هستند ویژگی بارز خانواده های با اصالت است و در هر محفلی که با چنین شخصیت هایی برخورد داشته باشید با دیدن این انگاره های رفتاری متوجه اصالت خاندانش می شوید، نجابت، شوخ طبعی، کنایه ها و تکه کلام‌های بختیاری همراه با طنین لبخندهایش که گاهی در میان گفتگوی ما می آمد برای هر مخاطب او این ویژگی اخلاقی اش جلوه گری می کرد، میراثی اخلاقی و منشی اجتماعی که یادگار و نوستالوژی بزرگان تاریخ ساز بختیاری است.
دکتر کریمی تنها عصاره ی اخلاقی یک فرهنگ بومی خوزستان نبود بلکه با اتکا و روحیه و منشور اخلاقی پزشکی که به آن معتقد بود از دریچه نگاه یک پزشک کنشگر نسخه درمان را برای بیماری های تاریخی و اجتماعی شهر و شهروندان تجویز می کرد و تاکید داشت: نگاه فردی و قومی به مدیریت شهر را فرسوده می کند.

جناب دکتر منصور کریمی شما از شهروندان قدیمی ساکن زیتون کارمندی هستید، مشتاق هستیم در ابتدا از زبان شما اجمالن نگاهی به تاریخچه این منطقه و تحولات جمعیتی، بصری و نیازمندی های آن داشته باشیم؟
خب ببینید این محله طول و عرض جغرافیایی آن نسبت به گذشته خیلی گسترش پیدا کرده است. بافت جمعیتی اینجا اکثراً پرسنل و کارکنان شرکت نفتی و عمدتاً بختیاری تبار بودند. همه خانواده ها همدیگر را می شناختند تا آنجا که یاد دارم اکثر خیابان های زیتون تا سال ۴۴ و ۴۵ آسفالت درستی نداشتند.
منازل شرکت نفتی حدود خیابان‌های زاویه تا زهره، منازل سازمانی شرکت نفت بود. منازل ویلایی که از خیابان فارس تا شهید بندر به همین شکل، شرکت نفت این ها را به صورت اقساط به کارمندان می فروخت و سال‌های بعد کارمندان شرکت نفتی که در اقصی نقاط استان و کشور کار می‌کردند، نیز در این محله خانه خریداری نمودند.
البته امروز بافت جمعیتی و فرهنگی منطقه تغییر کرده است و الان شهروندان مختلف و محترم دیگر هم در این محله زندگی می‌کنند. و اما از نیازمندیها پرسیدید. مشکلات زیتون این است که امروز محله ای شده که از نظر جمعیتی در حال انفجار است و به قول یکی از دوستان خیابان اصلی و ورودی زیتون فلکه سنگر و ملی راه را باید همان حصیرآباد دوم تعبیر نمود، چون همه این بلوار اصلی شده تجاری و مغازه، نه جای پارک ماشین دارد و نه جایگاه گذر عابر پیاده.
اصلی‌ترین مشکل محله سیستم فاضلاب فرسوده و کهنه ای است که به دلیل بالا بودن سطح سیستم فاضلاب ها از سطح خیابان ها هنگام بارندگی این سیستم فرسوده کشش ندارد و یکی از دلایل آن هم این است که خانه های اینجا با مجوز ویلایی صادر شدند و به صورت مجتمع هشت، چهار و ۱۲ واحده درآمدند که سیستم فاضلاب ویلایی ظرفیت و جوابگوی یک مجتمع را ندارد. البته یکی از اشکالات عمده این مجتمع‌ها این است که از حد و استاندارد ظرفیت‌های منطقه ساخت و ساز آنها عبور کرده و مشکلاتی به وجود آورده‌اند.
از دیگر مشکلاتی که می‌توان گفت، نبود سیستم روشنایی در پیاده روها و خیابان‌ها به ویژه از مجتمع فجر تا چهارشیر است که معضلات فرهنگی، اجتماعی را برای شهروندان ایجاد می‌نماید ناوگان عمومی اعم از اتوبوسرانی و تاکسیرانی در منطقه ضعیف عمل می‌کنند و متناسب با جمعیت و نیازهای منطقه افزایش نیافته اند، البته فکر می‌کنم این معضل تنها محدود به این محله نیست و در همه جای استان وجود دارد. در بخش ورزش هم باید بگویم فعالیت های جوانان محل و موفقیت‌های آن ها خودجوش و انفرادی، بدون امکانات و حمایت های مادی و معنوی است.
بهتر است از فضای محله بیرون بیاییم و نگاه کلان و وسیع‌تر شما را به پیشرفت و توسعه شهر اهواز جویا شویم. ارزیابی شما از اهواز امروز چیست؟
اهواز در مقایسه با کلانشهرهای دیگر مثل اصفهان و استان های مجاور و حتی شهرکرد که روزگاری به آن دهکرد می‌گفتند، پیشرفت آرام و لاکپشتی دارد و فقط تا چشم کار می‌کند تراکم می‌بینیم.
شهری ثروتمند که از نظر آمار کارجویان در ته جدول هستند و بعضا مهاجرانی که اکثراً متخصص و فنی هم نیستند و مشکلات خاص خود را ایجاد کرده اند. شهر اهواز بعد از انقلاب رشد عمودی از نظر ساخت و ساز پیدا کرده است، به ویژه بعد از جنگ و این تراکم آپارتمان نشینی باعث معضلات فرهنگی از جمله فرهنگ آپارتمان نشینی شده است.
در صحبت های خودتان پیرامون شهر اهواز به دو معضل اشاره نمودید، مهاجرت و مشکلات فرهنگی، اجتماعی آن، این بحث را بیشتر باز کنید؟
ببینید اهواز با مهاجرت دو قشر روبرو شده است؛ قشر عشایری و روستایی. یک مورد آن این است که وقتی برای این اقشار فاقد تخصص، کار مهیا نشود خوب بزهکاری هم رشد می‌کند، دوم این که متأسفانه مهاجرت جامعه عشایری و روستایی، اهواز را بین یک بام و چند هوا و حالت چند فرهنگی قرار داده است. فرهنگ و ارزش های عشایری برای محیط و زیست عشایری خوب است، فرهنگ و ارزش های روستایی برای محیط و زیست روستایی خوب است و فرهنگ شهرنشینی برای محیط خودش. قرار گرفتن و سردرگمی جامعه عشایری و روستایی مهاجر بین این ارزش‌های متفاوت، مشکلات فرهنگی خودش را ایجاد می‌کند.
نگاه شما به مشارکت شهروندی و مدیریت شورایی در توسعه شهری چگونه است؟
بگذارید در ابتدا مثالی بزنم: عملکرد شورای گذشته شهر بیشتر درگیری های شخصی و جناحی بوده که انعکاس و پیامد منفی این درگیری‌ها در زندگی اجتماعی مردم شهر قابل لمس بود نگاه شورایی به مدیریت و اداره شهری باید دور از مسائل قومی و فردی باشد در غیر اینصورت با این نگاه مگر یک شهر چقدر می‌تواند دوام بیاورد، قطعاً شهر فرسوده می‌شود.
پیامبر اسلام مرتباً در گفته هایش می فرمود: «هیچ قومی برتری به قومی دیگر ندارد مگر تقوا و فروتنی و علم انسان ها». متأسفانه ما ایرانی‌ها بیشتر ایرادگیر هستیم تا انتقادپذیر. باید بدانیم که هر شهروند نسبت به شهرش وظایفی دارد. مثالی بزنم: یک روز در تاکسی نشسته بودم و شهروندی را مشاهده نمودیم که پاکت ساندیسی را که روی آن شعار شهر ما خانه ماست نوشته شده بود را از پنجره تاکسی بیرون پرت کرد به او گفتم: چرا این حرکت را انجام دادید و به شعار روی پاکت توجه نکردید. او در جواب گفت: این همه زباله در خیابان ها ریخته است، این هم روی بقیه زباله ها. توجه کنید اگر همه شهروندان نگاهشان به شهرشان اینگونه باشد چه فاجعه ای رخ می‌دهد.
به عنوان یک شهروند بختیاری، مشارکت بختیاری ها را در پیشرفت و توسعه اهواز چگونه ارزیابی می کنید؟
مشارکت جامعه بختیاری اهواز در توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شهر ضعیف و سرد است و محدود می‌شود به نشست های انتخاباتی. پیامدهای منفی نبود مشارکت و انجام فعالیت های انفرادی و بی‌تفاوتی شهروندان سبب می‌شود مسئولان درکی از مشکلات نداشته باشند. نشاط فرهنگی و اجتماعی، شروع آبادانی شهر را به همراه خواهد داشت. هر شهروند اهوازی با هر فرهنگ، باور و ارزش‌های اخلاقی و مذهبی نسبت به شهرش متعهد و وظایفی دارد.


و سخن پایانی؟
از مردم نباید تنها در زمان انتخابات استفاده شود، بلکه باید در همه مسائل آن ها را مشارکت داد. مسئولان هنگامی که انتخاب می‌شوند مردم را فراموش نکنند. جلسات، سمینارهای بی‌ثمر و بایگانی شده فایده ندارند. ترویج و نهادینه کردن شایسته‌سالاری در سیستم اداری و نظام بروکراسی رمز موفقیت یک شهر و مردم آن است.

اپیزود پایانی
انسان هایی که در خودآگاه مردم باورمند می‌شوند، مرگ شان نیز دور از انتظار است. جایگاه دکتر کریمی در نزد دوستدارنش به گونه ای بود که از دست دادنش حسرت انگیز بود و دردآور.
دکتر منصور کریمی تنها عصاره ی اخلاقی یک فرهنگ بومی خوزستان نبود بلکه با اتکا به  منشور اخلاقی پزشکی که به آن معتقد بود، از دریچه نگاه یک پزشک کنشگر نسخه درمان را برای بیماری های تاریخی و اجتماعی شهر و شهروندان تجویز می کرد و تاکید داشت که نگاه فردی و قومی به مدیریت، شهر را فرسوده می کند.
می‌گویند در دوران اپیدمی کرونا دکتر بیماران ساکن مناطق حاشیه نشین را در خانه شخصی اش ویزیت و معاینه می کردند هرچند که اعضای خانواده نگران سلامتی او بودند. دکتر کریمی یک عمل جراحی بر روی انسداد روده اش را پشت سر گذاشته بود ولی پزشک خوش قلب شهر اهواز همچنان به رسالت پزشکی و منشور اخلاقی پزشکی اش، و به اصالت انسان معتقد بود چرا که از نسل انسان های بااصالت بود و این جوهره و اصالتِ انسانی میراث گذشتگانش بود. او به باورمندی این منش اجتماعی رسید و در زندگانیش جاری نمود، پس می‌توان گفت: “دکتر منصور کریمی یک شهید مدافع سلامت است پزشکی که به معنای واقعی ایثارگر بوده و امروز می‌تواند یک سنبل برای شهر اهواز باشد”.
اهوازِ امروز ما که بسیاری از نخبگان و کنشگران اجتماعی؛ سیاسی،  فرهنگی و علمی اش اعتقاد به وحدت و در عین حال، تکثر و گفتمان شهروندی دارند بسیار نیازمند سمبل هایی چون دکتر منصور کریمی است که در این مسیر و این باور از جان خود هم گذشت. برای همه ی شهروندانی که اعتقاد به این گفتمان و مسیر فرهنگی و اجتماعی دارند دکتر منصور کریمی می تواند یک نماد باشد.