سفری ماورایی به نگارستان اندیشه های استاد غفور اسکندری صاحب سبک خط تعلیق ایران
سفری ماورایی به نگارستان اندیشه های استاد غفور اسکندری صاحب سبک خط تعلیق ایران
کتاب نگار اندیش دومین اثر چاپی غفور اسکندری هنرمند نقاش، خوش نویس و احیاگر خط تعلیق ایران با موضوع نقوش مفهومی توسط نشر کنکاش، بهمن ماه ۱۴۰۰ انتشار یافته است.

به قلم: استاد رضا زدوار رئیس انجمن خوش نویسان خوزستان

کتاب نگار اندیش دومین اثر چاپی غفور اسکندری هنرمند نقاش، خوش نویس و احیاگر خط تعلیق ایران با موضوع نقوش مفهومی توسط نشر کنکاش، بهمن ماه ۱۴۰۰ انتشار یافته است.

استاد رضا زدوار رئیس انجمن خوش نویسان خوزستان و عضو شورای عالی خوش نویسان ایران به بهانه انتشار این اثر در یادداشتی با عنوان “ناکجاآباد” بدین شرح می نگارد:

کتاب نگار اندیش شامل ۲۸ اثر نقاشی انتزاعی، طبیعت های نا کجا آباد ، که اگرچه کوه و جنگل و دشت و دریاست و سرشار از آدم های جورواجورش اما نه از جنس زمین بلکه از دیار ناکجا آبادند!
تصاویر خاص انتزاعی که در قلب صفحات کاغذ با دستان نقاش ، به ظهور رسیده اند و معلوم نیست از کجا آمده اند و خبر از کدام سرزمین می دهند؛
از ماه سخن می گویند یا از مشتری و زحل و یا از “نا کجا آباد”!
هرچه هستند خارج از کهکشان ها نیستند ، طوفان در این نقاشی ها ، طوفان به پا کرده است ، کوه ها را به قعر دریاها و دریاها را به اوج آسمان ها رسانده و درخت ها در دل سنگ ها و سنگ ها را با خاک یکسان نموده است..!
این آثار، چه رازی در دلشان نهفته است؟
آغاز خلقت ، سرّ هستی و یا روز قیامت؟!…
گویا رنگ های این آثار؛ رنگ پریده، کوه ها از هم دریده ، درخت ها در آغوش هم خمیده، دشت ها به سوی یکدیگر کشیده، دریاها تا دل خشکی رهیده و خواب از سر این نقاش پریده…
باهم نگار اندیش را ورق میزنیم ، با جمله ای “پاول کله” رو به رو می شویم؛ هنرمند دیدنی ها را تکرار نمی کند ، بلکه به نادیده ها خاصیت دیده شدن می بخشد .
عجب!
عجب جمله ای که بیش از همه،هنرمندان مقلد باید بدان توجه نمایند و پس از ایامی از کپی و کلیشه دست بردارند! اگر بردارند…
و در ادامه با مقدمه ی نقاشی و شعر هاتف اصفهانی رو به رو می شویم، “که شاید دلیل انتخاب شعر ، سکونت نقاش در دیار اصفهان باشد”
نقاش در متن مقدمه ، سعی دارد از شگفتی ها و ناشناخته های این هستی ، سخن بگوید که بشر کنونی به یک هزارم آن دست نیافته! بلکه بیش…
و از همین ابتدای مقدمه خود را به خواب می زند ، تا این اتفاقات را بلکه در خواب ببیند و متصور کند ، خب !
خوب حربه ای را بر می‌گزیند، چرا که رفتن در عالم هستی ، طی و طریق کردن و رسیدن به این همه منظره “آشفته حال”
چندین سال عمر می طلبد و گنج قارون و قالی سلیمان، که هیچکدام در دسترس وی نبوده است ، پس رندی کرده و در عالم خواب به آنها می پردازد! بدون اینکه از جایش تکانی بخورد و یا از جیبش ریالی خرج کند! الحق همه چی دیده بودیم به جز لُر به این زرنگی هههه.
اصلا چه کارش داریم
این همه تفحص می کنیم، خب هرکسی راهی دارد و ایشان هم اینگونه مسیرش را انتخاب کرده ، مهم نیست اگرچه مهم هست ولی راهی نیست!
به صفحه بعد سفر می کنیم،
آخه از یک صفحه این کتاب تا صفحه ی بعدش هزار فرسنگ است و باید روحیه ی سفر داشت و عشق و صبوری،تا در این همه تنوع بصری ، غوطه ور نشد!
شصت و پنج صفحه با بیست و هشت اثر شامل طرح و نقش های انتزاعی که در کتابی با قطع مربع و فرم خشتی ، دنیایی ناشناخته “ناکجا آباد” را در دل خویش آورده است، که چشم هر بیننده ای را متحیر می‌سازد.
هرکسی صحنه ای را ،صفحه ای از دنیای خویش می داند و هر فردی با نگاه فردیت ، بخش به بخش تابلو را تفسیر می کند ، مثل منی که اکنون در حال دیدن و حیرت و شگفتی آثارم…!
نکته ای که در اکثر تابلو ها من را به سوی خود می کشاند ؛ کششی است که مجموع اعضای طبیعت “ناکجا آباد” به سوی هم دارند، انگار جذر و مد دریا به طبیعت سرایت کرده است .
کوه؛ دشت و دریا را به سوی خود می کشاند و آسمان؛ عناصر زمین را به بالا فرا می خواند.
سبزه هادر خاک فرو می روند و خاک ها در درون جنگل ها سر می‌کشند، همه چی “چواسه” است.(پی نوشت:
چواسه:برعکس)

و اما داستان رنگ ها ، خود شگفتی دیگری در پی دارند.
رنگ ها نیز در جذر و مد ایجاد شده، برای خود کنسرتی الوان برپا کرده اند.
هرکه ساز خود می‌زند، هر کوه رقص خود می نماید!
و فضایی خاص بر پا کرده اند .
ولی در نهایت، قیامت تا قیامت .
قیامتی ک شور و حال و شیدایی اش ، تمام رشته ها را پنبه کرده !
ولی هنوز همه چی تمام نشده است .
شاید اگر کمی صبر کنیم تا پایان کتاب، اوضاع چیز دیگری گردد .
در این تابلو های انتزاعی رنگ ها، نه سبزش سبز است ، نه مشکی اش مشکی و نه صورتی اش به صورت امروزی .
رنگ های پریده خبر از زمین انسان های “ناکجاآباد” می دهد.
میخواهم از رنگ ها بگذرم ،اما به خودم می آیم و می بینم که رنگ خودم هم پریده است .
حال از ترس قیامت در تابلو هاست یا به یاد قیامت کبری و دستانی که در پیشگاهش خالیه خالیه خالیست و موجب شرمساری.
اصلا بگو خدا چه کار کند این نقاش را ، آخه خودت که نخوابیدی ، خواب را هم از سر ما ربودی و هرچه گناه کرده وناکرده بوده ، جلوی چشمانمان آوردی .
وحشت در تابلو صفحه ی سیزده ، مرا فرا گرفت ، غول های سیاه صورتی به صورتی وحشتناک به هم حمله ور شده اند و تحرک عناصر صفحه را صد چندان کرده اند .
نحسی تمام تابلو را فرا گرفته ، شاید عاملش همین صفحه ی سیزده است که همواره نحس بوده است.
ادامه ی تابلو ها یا مارا به روی دریای سرخ می برد و یا به ته غار های آلتامیرا(اسپانیا) و لاسکو(فرانسه)…
شاید هم سفر ذهنی نقاش اهل دیار مالمیر از درون غار اشکفت سلمان به آنجا دور از ذهن نباشد.
اگرچه غار های این تابلو نیز در حال” کن فیکون” اند.
اشکال حیوانی صفحات بعد این کتاب ، ترسناک تر می شوند ،نمونه های آنها فقط در کارتون های خارجی و یا آدم های کارتن خواب است که در کنار دود و دم به خواب می روند و سیاه می شوند .در بعضی از آثار، کشمکش عناصر ، خود جذاب و دیدنی ست .
تا به حال ندیده بودم که عناصر نقاشی در یک اثر جدل نمایند!!!
افسوس بر آدمیان که دعوارا تا میان نقاشی ها نیز کشانده اند، افسوس‌…!
یکی به چپ می‌کشد و یکی هم به راست …
آنچه همه از آن دور می شوند ، راستِ راستِ راست است.
بعضی از آثار، دنیایی ترند ، لاقل کوهش به کوه و دشتش به دشت و دره هایش را جاهایی دیده ایم، اگرچه آنها نیز در حال فروپاشی اند.
نقاش در صفحه ی بیست و پنج و تابلو شماره ی یازده ، خود در غاری فرو رفته و ته آن کز کرده است و بیرون غار را از لابه لای قندیل های سقف آن ، می نگرد.
حال خسته است ، کوفته است و یا شاید هم ترسیده است ،بماند …
خودم را در نظر میگیرم ، خداییش ترس هم دارد ، سکوت غار ، تنهایی آدمی و اشکال در حال فروپاشی !
تو باشی پا نمیشی و یک پا قرض نمی کنی و فراری شوی ؟!…
سالها تابلو های مختلف نقاشی در مکاتب مختلف را دیده ام اما تابلو شماره ی دوازده در صفحه ی بیست و هفت ؛ عجیب ترین و در نوع خود خاص ترین اثر این کتاب است.
اوج جنگ آسمان و دریا، آسمان دریا را به بالا مصلوب کرده است و دریا نیز چاله ای به زیر پای آسمان ‌کنده است ، چه اوضاعی!
کم کم داریم به ناکجاآباد میرسیم.
در اصل آدرسی غلط با عنوان جعلی داشته ایم ، “ناکجاآباد” کجاست؟!…
از آغاز داستان؛ ناکجا خراب بوده است نه آباد!
زیرا از ابتدای سفر در دیدن تابلو ها و رسیدن به مقصد ، ما جایی آباد ندیدیم‌…
آبادی(روستا) که پیشکش!
در تابلوی شماره ی بیست و نه ، حرفم را پس میگیرم !
آبادی(روستا) دیدیم اما آبادی نه!
مردم آبادی را خالی و به شهر رفته اند ، فکر کنم دقیقا همینجا ناکجا آباد است ، یعنی بوده است…!
ولی مردمش که ترک دیار کرده اند ، خراب شده است .
پس آدرس، درست ولی دیار از بین رفته است‌‌.
تابلو های صفحات بعد نیز هرکدام ، یک جای کره ی خاکی را یاد آور است .
از کوه ها و درّه ها و غار های رشته کوه زاگرس گرفته تا سنگ و صخره های لرستان.
هرکدام از تصاویر یا یاد آور زلزله است و یا آتشفشان های محلی که همه چیز را به هم دوخته است .
بعضی از تصاویر نیز یاد آور صحرای مصر و اهرام ثلاثه است،و یا شن زارهای سرزمین وحی !
که همگی فضاهای انتزاعی تابلوهای این کتاب را ساخته اند ، تابلو هایی که با برخورد اتفاقی رنگ ها و خلق بافت ها ،توسط نقاش ایجاد شده است‌.
در بررسی های تابلو های آخر ضرب المثل معروفی به ذهنم رسید که این همه گفته اند ؛ کوه به کوه نمی‌رسد که رسید چه خوبش هم رسید !
این همه کوه در دنیای نقاشی انتزاعی به هم رسیدند و همدیگر را در آغوش گرفتند و فضاهای زیبایی ساخته اند‌‌.
تازه از ارتباط اجنه با آدمیان در تابلوها نیز ، با خبر شدیم .
در کتاب نگار اندیش ؛ اگرچه خبری از هیچ نگاری نبود ولی نگارستانی از اندیشه های خلاق که توسط استاد غفور اسکندری در “ناکجاآباد” ترسیم شده ، به چشم می بینیم .
با تابلویی زیبا در صفحه ی پنجاه و پنج این کتاب که یادآور “کولفرح” یکی از اماکن تاریخی ایذه است ، شمارا به دیدن آثار زیبای این کتاب دعوت می کنم.

شایان ذکر است از کارنامه ی درخشان هنری استاد غفور اسکندری سبزی(سخندری) می توان به موارد زیر اشاره کرد:
مدرس انجمن خوش‌نویسان ایران فوق ممتاز خط شکسته
دارای تخصص در خطوط تعلیق، شکسته و نستعلیق.
دارای درجه‌ی هنری از شورای ارزش‌یابی هنرمندان.
صاحب بیش از ده مقام اول استانی، منطقه ای و کشوری در خط شکسته.
احیاءگر خط تعلیق به روایت مستند دستی از جنس تعلیق با حضور استادان بزرگ و کارشناسان هنر (پخش از شبکه های تلویزیونی)
صاحب کتاب رساله‌ی خط سُخن‌دَری؛ (نظم و نثر، چاپ ۱۳۹۴ و ۱۳۹۶ نشر الیما)
صاحب کتاب نگار اندیش؛ (نقوش مفهومی؛ چاپ ۱۴۰۰ نشر کنکاش اصفهان)
صاحب بیش از ۲۰ یادداشت تخصصی در حوزه‌ی خوش‌نویسی، بومی و درج آن در روزنامه و سایت‌های معتبر.
شرکت در کنگره‌ی ملی خط تعلیق؛ بزرگ‌داشت خواجه اختیار منشی گنابادی (اسفند ۱۳۹۷)
نمایشگاه گروهی تعلیق نویسان معاصر ۱۳۹۸ تهران موسسه‌ی کتاب آرایی ایرانی. (خط اول)
نمایشگاه گروهی روی‌داد خطوط خاموش اصفهان عمارت سعدی
برگزاری کارگاه تعلیق ۲۰ آبان ۱۴۰۰ از سوی حوزه‌ی هنری اصفهان در عمارت سعدی
شرکت در نمایشگاه گروهی استادان و مدرسان انجمن خوش‌نویسان اصفهان بهمن ۱۴۰۰
شرکت در نمایشگاه گروهی مدرسان انجمن خوش‌نویسان شاهین‌شهر بهمن ۱۴۰۰
نمایشگاه مجازی خوش‌نویسی با جناب استاد حسین فیض آبادی ۱۳۹۹ به مناسبت هفته ی خوش‌نویسی
نمایشگاه مجازی خوش‌نویسی از سوی اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی شاهین‌شهر ۱۳۹۹
گفت و گوی تخصصی تعلیق (اینستاگرام) با حضور دکتر علی مشهدی رفیع به دعوت از موسسه ی کتاب آرایی ایرانی ۱۳۹۹
گفت و گوی اینستاگرامی با حضور خوش‌نویسان خوزستان مجری؛ بانو کیانی ۱۳۹۹
شرکت در بسیاری از جشنواره ها و نمایشگاه های گروهی.
برگزاری چند دوره‌ی نمایشگاه انفرادی.
برگزاری چندین کارگاه خوش‌نویسی.
مدیر، موسس و مدرس آموزشگاه آزاد هنری سبز (زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی).
عضو مجمع نمایندگان انجمن خوش‌نویسان ایران ۱۳۷۶ شهرکرد
شرکت در مجمع نمایندگان انجمن خوش‌نویسان ایران ۱۳۷۷ تهران هتل شهر
نماینده‌ی منتخت انجمن خوش‌نویسان شاهین‌شهر ۱۴۰۰
رمزگشایی و خوانش کتیبه‌ی سردر مسجد گناباد بعد از چند قرن.
عضو بیناد ایران‌شناسی (چهارمحال و بختیاری)
دارای مصاحبه های گوناگون در روزنامه های مختلف
فعال برنامه های رادیو و تلویزیونی
طراح و مُهرساز از سال ۱۳۷۵
مجری برنامه های فرهنگی هنری.
سابقه‌ی حدود سه دهه تدریس و تعلیمِ بیش از ۵۰ هنرجوی خوش‌نویس ممتاز در رزومه‌ی کاری خود.
طراح، خطاط، سنگ تراش و مجری کتیبه های سنگی الیما و پارک صخره ای ایذه.
کارمند سابق دانشگاه آزاد اسلامی ایذه شاغل در روابط عمومی، خبرنگار آنا و نماینده‌ی روزنامه‌ی فرهیختگان در دانشگاه ایذه از ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۹