(( یلدا )) را در یلدا متوقف نکنیم

  به قلم: رضاکیانی

  حتی  در دل طولانی ترین شب نیز  امید به تولدخورشید همچنان زنده است،؛  این جمله شاید یکی از ساده ترین و مهمترین  درس  از  یلدا باشد …  امشب ، به یمن شب یلدا سفره های مزین به مهر و امید و صمیمیت در جای جای این سرزمین و هرنقطه  از جهان که دلی به عشق ایران و  ایرانی میپد برپاست ..

   پرداختن به موضوع (( یلدا )) از زوایای مختلف می تواند سرآغاز مباحث پژوهشی نو باشد . کافی است چند ثانیه ای به چیدمان سفره های شب بلدا   بنگریم  ؛  حس زیبادوستی از عمق تنوعی  دلپذیر ،   با ما  همراه می شود و سپس تفکر در مفاهیم مستتر در آنها ….

    اگر نگاه کنشگر را به هزارتوی ناگفته ها و مفاهیم این سنت دیرسال و سرگذشت آن در فراز و فرودهای  تاریخ  ، معطوف کنیم به   نکاتی قابل تامل برمی خوریم   و تلنگری بر اندیشه  جهت قیاس میان دیروز و امروز   .

   در روزگار گذشته   قصه خوانی و حافظ خوانی محافل یلدایی  را گرم نگه می  داشت ، قصه های شیرین از زبان بزرگان ،   نشاط و امید را در وجود جوان تر ها زنده میکرد ، آیا  امروز نیز نقل و روایت قصه های سرشار از معرفت و معنا  و نیم نگاهی به هویت و تاریخ در محافل جای دارد ؟ کانونهای بحث در روزگار کنونی تا چه میزان دارای  پشتوانه معرفت و دانشوری هستند  ؟   آیا مادران امروز  قصه هایی برای کودکان امروز دارند ؟؟

         (( یلدا را در یلدا متوقف نکنیم‌)) ، این شب شورانگیز را بهانه ای قرار دهیم جهت تفکر و اشاعه سنتهای نیک آن در تمامی لحظات زندگی ،  پرواضخ است  که امسال  به   به دلیل رعایت فاصله های اجتماعی و اولویت دادن به موضوع سلامتی خبری از دورهمی های وسیع وپرتعداد خانوادگی  نیست اما چنین وضعیتی نباید به منزله کم رنگ شدن ارزشهای مهرآفرین یلدا باشد   بیایم  به این بهانه  بر تقویت مهر ورزی  ،  تعامل سازنده ، محبت و انسان دوستی  اهتمام بورزیم   و نگذاریم   برخی هیاهوهای نازل مادی و  منفعت طلبی های بی ثمر روزگار امروز ، کانونهای گرم و سرشار از خردورزی ،  صدق ، صفا  و معرفت  که ریشه در هویت ما دارد  را به رخوت ،  سردی و بی مایه گی  منحرف سازد .  همگان می دانیم که ریشه لغوی یلدا (( تولد )) است ، چه نیکو است که زدودن  اهریمن صفتی ،  زنگار و پلشتی از دل و دیده  ،   حس هروز (( تولدشدن ))  را دریابیم و لذت ناب نزدیک شدن به فضیلتهای اخلاقی مورد تاکید در  قرآن     …

    …‌‌ بر سر آنم که گر ز دست برآید

دست به کاری زنم که غصه سر آید

خلوت دل نیست جای صحبت اضداد

دیو چو بیرون رود فرشته درآید

صحبت حکام ظلمت شب یلداست

نور ز خورشید جوی بو که برآید

… شادیهایتان یلدایی