می نویسم به نام خوزستان رها شده…
می نویسم به نام خوزستان رها شده…

متاسفانه باید گفت بعد از پایان جنگ، مردم این استان به حال خود رها شده و فقط به این استان به چشم یک منبع درآمد نگاه شده است. آسیب هایی که مردم این استان دیده اند بسیار فراوان می باشد.


به قلم: پیام طاهری

استان خوزستان ثروتمندترین استان ایران از هر نظر می باشد. دارای منابع غنی نفت و گاز، معادن، رودخانه های پرآب، زمینهای حاصلخیر کشاورزی، میراث فرهنگی و تاریخی بسیار پربار، استانی که ۸۵ درصد از درآمد کشور را به خود اختصاص داده است. و در گذشته نه چندان دور ۱۰۰% از درآمد کشور، دهمین استان پهناور ایران و پنجمین استان پرجمعیت ایران ولی سهم مردم این استان از این همه ثروت چقدر می باشد متاسفانه باید گفت که هیچ!
از زمانی که جنگ تحمیلی در سال ۱۳۶۷ به پایان رسیده است و تقریباً تمام زیرساخت های این استان نابود شده است و مردم این استان خسارتهای مالی و جانی بسیاری را متحمل شده اند. سه دهه است که می گذرد. متاسفانه در طول این سه دهه به جای آنکه شاهد بازسازی این زیرساختها باشیم برعکس شاهد افول دهه به دهه تمام صنایع این استان هستیم.

متاسفانه باید گفت بعد از پایان جنگ، مردم این استان به حال خود رها شده و فقط به این استان به چشم یک منبع درآمد نگاه شده است. آسیبهایی که مردم این استان دیده اند بسیار فراوان می باشد. ولی شاید یکی از مهم ترین آسیبهایی که مردم این استان بعد از جنگ با آن دست به گریبان بوده اند آسیبهای روحی و روانی ناشی از جنگ می باشد. که باید گفت در سه دهه گذشته به هیچ عنوان به آن اهمیت داده نشده و به همین دلیل ناهنجاریهای بسیاری در میان مردم این خطه بوجود آورده است.

بزرگسالان، جوانان، نوجوانان و کودکان این استان همگی در این غصه با همدیگر شریک هستند استانی که وجب به وجب خاک آن از این جنگ مصون نماند. و از همه مهمتر بیشترین آسیب را کودکان و نوجوانانی متحمل شده اند که در آن دوران یا بدنیا آمدند و یا سن کمی داشتند. و متاسفانه هیچ برنامه ریزی از طرف مسئولین کشوری و استانی برای انها نشده بود. کودکانی که آسیبهای فراوانی در دوران جنگ در کنار خانواده های خود متحمل شده اند و زمانی که به سن بالاتری رسیدند کمبودهای بسیاری در زندگی خود احساس می کردند.

این نوجوانان و کودکان که در دهه های بعد وارد بازار کار شده بودند شاهد بودند همانطور که بعد از جنگ خود و خانوادهایشان به حال خود رها شده بودند در سنین جوانی و شکوفایی خود نیز باز هم به حال خود رها شده و باید مانند پدران خود در به در به دنبال کار و سختیهای زندگی در استان ثروتمند خود باشند و سیلی از بیکاران دهه پنجاه و شصت بوجود بیاید که تبعات آن حتی در دهه هفتادی ها هم دیده می شود. که همین امر باعث شود که این استان با این همه ثروت در میان ۳۱ استان در مقام چهارم نرخ بیکاری قرار بگیرد.

سوالی که در ذهن همه مردم این استان بزرگ، و کوچک ایجاد می شود این است که سهم آنها از این همه ثروت چیست چرا با وجود این همه شرکتهای نفتی و گازی فولادی و پتروشیمی ها و نعمتهای دیگری که خداوند به آنها داده باید این همه سختی بکشند. چرا باید ثروت این استان فقط در چند استان سوگلی هزینه شود ولی مردم خود استان در فقر و فلاکت باشند. چرا باید از این همه ثروت از شرکتهای نفت و گاز و پتروشیمی برای مردم این استان فقط آلودگی محیط زیست و فقر و مریضی باشد. چرا باید با این همه زمین های حاصلخیز کشاوری آب این استان از سرشاخه های کارون برای همان استانهای سوگلی کشیده شود. و کشاورزی و محیط زیست این استان به نابودی کشیده شود و جوانان آن از روستاها به شهرها مهاجرت کنند.

چرا باید وقتی جوانان این استان در بیکاری به سر می برند خیلی عظیمی از افراد غیربومی در این استان در صنایع مختلف شاغل باشند و جوانان این استان پشت درهای بسته بمانند و سوالهای بسیاری که ذهن مردم و جوانان این استان را درگیر کرده است. که باید تمام کسانی که در سه دهه گذشته در مسئولیتهای مختلف در این استان بوده اند پاسخگو باشند که چرا با ضعفهای خود باعث این همه مشکلات روحی و روانی برای مردمان و جوانان این استان شده اند. و در آخر هم باید گفت که جای بسی خوشحالی دارد که مسئولین استان ما بعد از چند دهه متوجه این موضوع شده اند که سهم مردم خوزستان از این همه ثروت واقعا در کجا قرار دارد و به خاطر این همه هوش و ذکاوت و احساس مسئولیتی که نسبت به استان و مردم آن دارند از آنها تشکر و قدردانی کرد.