بازخوانی و نقد یک یادداشت در یک رسانه در مورد مسائل گروه ملی صنعتی فولاد ایران
بازخوانی و نقد یک یادداشت در یک رسانه در مورد مسائل گروه ملی صنعتی فولاد ایران

مدیران ارشد این شرکت که با سلیقه ای عمل کردن و نپذیرفتن اشتباهات خود باعث بروز مشکلات بسیاری شده که با اصرار به ادامه همین روش نارضایتی های بیشتری در میان پرسنل ایجاد خواهند کرد


به قلم: پیام طاهری

مورخ۱۵خرداد۱۳۹۹ مطلبی از شخصی به نام دکتر حسین ولی عیدی در یک رسانه مطالعه کردم که درصدد برآمدم نقدی بر نوشته ایشان داشته باشم.
ایشان در بخش اول مطلب خود (ایمان به موفقیت های پیاپی گروه ملی صنعتی فولاد ایران در سایه مدیریت منطقی) به یک سری مباحث تئوریک دانشگاهی در مورد علم روانشناسی و علم مدیریت و همچنین تحقیقات پژوهشی خود اشاره کرده که بسیار هم آموزنده و شایسته می باشد. در بخش دوم( موفقیت و گروه ملی صنعتی فولاد ایران) به ظرفیتها و تاریخچه این شرکت و سابقه آن پرداخته و همچنین فراز و فرودهای این شرکت در چند سال گذشته که باعث اعتراضات کارگران این شرکت شده بود که در مورد آن هم بحثی نیست.
ولی متاسفانه نویسنده این یادداشت از اواسط نوشته خود به بیراهه رفته و به تعریف و تمجید از سهامدار این شرکت که بانک ملی بوده پرداخته که متاسفانه نشان دهنده آن می باشد ایشان از اتفاقاتی که از سال ۹۴ به بعد افتاده که سهامدار اصلی آن بانک ملی بوده افتاده است بی اطلاع بوده یا خود را به بی اطلاعی زده است. که باید گفت عمده اعتراضات کارگران گروه ملی به همان سهامدارانی بود که ایشان نام بردند و شانه خالی کردن آنها از تعهدات خود به شرکت گروه ملی و کارگران آن می باشد و همچنین مسئولین استانی که باعث بروز اعتراضات کف خیابانی کارگران این شرکت شد.

ایشان در ادامه باز هم به یکسری مباحث تئوریک دانشگاهی پرداخته و گفته است که از آبان ۹۸ تحقیقات میدانی خود را در این شرکت انجام داده که شایان ذکر است که ما نمی دانیم ایشان تحقیقات میدانی خود را در کجا انجام داده اند که به هیچ عنوان کارگران این شرکت ایشان را مشاهده نکرده اند. که اگر اینگونه بود پای درد و دلهای کارگران واقعی این شرکت نشسته بودند اینگونه به تعریف و تمجید از سهامدار و مدیران ارشد آن نمی پرداختند.

و در بخش آخر مطلب، خود(موفقیتها دنباله دار چگونه به دست می آید) در مورد همراستا بودن سهامدار و مدیریت ارشد گفته شده که باید گفت این مدیران، کارمندان بانک ملی هستند و باید گوش به فرمان سیاستهای روسای خود باشند. و در ادامه در مورد تغییر فرهنگ سازمانی، برنامه ریزی، توانمندسازی، جانشین پروری استفاده از خرد جمعی، ایجاد امنیت روانی و شغلی کارکنان و بسیاری حرفهای شیک و دانشگاهی قشنگ که به هیچ عنوان در دو سال گذشته در این شرکت انجام نشده و با این روش مدیران ارشد این شرکت که با سلیقه ای عمل کردن و نپذیرفتن اشتباهات خود امیدی هم به انجام آن وجود ندارد. که خود باعث بروز مشکلات بسیاری شده که با اصرار به ادامه همین روش نارضایتیهای بیشتری در میان پرسنل ایجاد خواهد کرد. و در آخر باید گفت اگر این شرکت توانسته در چند سال گذشته فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر بگذارد و تا حدودی سرپای خود بایستد فقط به خاطر کارگران واقعی این شرکت می باشد که منافع جمعی شرکت را به منافع شخصی خود گرچه لیاقت آن را داشته اند ترجیح داده اند. نه سهامداران و مدیران و عده ای افراد خاص.