آینده جامعه و چشم انداز نقش پر رنگ زنان
آینده جامعه و چشم انداز نقش پر رنگ زنان

زنان مکمل آفرینش هستند، این معلمان زندگی، بخشی از هستی و جهانند که قادر به نابودی یا رستگاری یک انسان هستند و تمام وجود و سرشت شان بوجود آورندگیست، پس بنابراین، نوع برخورد با او در جامعه بسیار دارای اهمیت، اساسی و سرنوشت سازاست.

به قلم شاهین یوسفی

 

زن موجودی است که نامش هماره با مهر و عطوفت و احساس همراه بوده و پایه و اصل و اساس تربیت فرزند در خانواده و در نهایت جامعه است، اوست که بستر امن و آرام و پر از مهری را در نهاد خانواده برای ساختن انسانهای آینده فراهم کرده تا نه تنها فرزندان بلکه همسر هم در کنارش بتواند از هر نظر به منتها درجات پیشرفت برسد.
همانگونه که می دانید اجزای جامعه متشکل از نهاد خانواده است و پایه و ستون های تربیتی خانواده را چه بخواهیم چه نخواهیم تا حد قابل توجهی مادر خانواده بر عهده دارد و رشد کودک بسته به شرایط روحی مادر است و اوست که انسان ونسل آینده را در آغوش پر مهر خود می پروراند و هر طور که بخواهد براساس شرایط بارمی آورد واخلاق و شخصیت او را شکل می دهد و نقش محوریش برهمگان آشکاراست، زنی که در جامعه دارای اهمیت باشد آن جامعه به سعادت ابدی خواهد رسید، زیرا این زنان جامعه آینده را آنگونه که شایسته است به ثمر خواهند رساند.
زنان مکمل آفرینش هستند، این معلمان زندگی، بخشی از هستی و جهانند که قادر به نابودی یا رستگاری یک انسان هستند و تمام وجود و سرشت شان بوجود آورندگیست، پس بنابراین، نوع برخورد با او در جامعه بسیار دارای اهمیت، اساسی و سرنوشت سازاست.
زنان در ادوار پیشین بسیار کم اهمیت تلقی می شدند، زیرا همه امور بدست مردان بود، از همان آغاز شکل گیری جوامع بشری مرد سالاری سبب کم رنگ شدن حق و نقش زنان در جامعه شده بود و همین امرآنان را هر چه بیشتر خانه نشین کرده و این زخم بر پیکر جامعه زنان قدمتی به طول قدمت بشریت دارد.
زن تارو پودش از مهربانی و عطوفت است بطوریکه از همان کودکی عشق بابا، یارو یاور مادر، دلسوز و رازدار برادر است و بعد هم که همسری همراه و مادری فداکار و تا ابد عاشق فرزندان باقی می ماند.
به احترام مقام زن تمام قد باید ایستاد و بخاطر رنج ها و ظلم های تاریخی، از او باید دلجویی و طلب بخشش کرد.
اما افسوس هنوز جوامعی هستند که زن، این اولین آموزگار زندگی را مانند گذشته حقیر، طفیلی و کم دان می پندارند، حتا خانواده هایی که این گوهرهستی بخش و انسان ساز را کم ارزش می شمارند و چه بسا گروهی از خود زنان هم هستند که جامعه آنان را ضد زن بار آورده و خودشان به نوع خود ستم می کنند و به گونه ای که هویت خود را نادیده می انگارند و چه آینده ی ناکامی خواهند داشت این قسم جوامع.
این مخلوق را باید بهتر شناخت گرچه قابلیت هایش به لحاظ علمی بر هیچ کس پوشیده نیست، به عنوان مثال: شاید یک زن قدرت بدنی کمتری نسبت به یک مرد داشته باشد، اما تاب آوری یک زن در طول مدت زمان برای انجام یک کار، بیشترازیک مرداست و باید پذیرفت که زن ها هوش و حس شان تا حدودی فراتر از جنس مخالفشان است و معمولن ذهن آنها در انجام کارهای مختلف و گوناگون در یک زمان بهتر از آن چیزی که تصور میشود عمل می کند، بطوریکه در خانه مدیریت همه امور را بدست می گیرند، درس و مدرسه فرزندان را کنترل می کنند، دخل و خرج را تنظیم می کنند، ضمن اینکه خرید بازار پخت و پز و نظافت و اینچنین امور هم بیشتربرعهده ی آنان است وگرچه همه ی این کارهاراباعشق انجام میدهند، اما باید قبول کنیم که این روال منصفانه ای نمی تواند باشد.
زن را باید دید، شناخت، فهمید و با تمام وجود درک کرد و در سایه سار الطاف ذاتی و خدادادیش سفره عشق و زندگی را گستراند، بدیهیست که اگر اینگونه باشد نسل های آینده بمراتب انسانهای بهتری را در جهان خواهیم داشت و به عبارت دیگر، آینده ی یک جامعه در دست زنان است.