به قیمت نوآوری و تجدد نباید ارزش های گذشته را از دست داد.
به قیمت نوآوری و تجدد نباید ارزش های گذشته را از دست داد.

قلعه تل (خاطرات و مخاطرات یک قلعه تاریخی) به عنوان سومین اثر و تجربه ی دکتر اردشیر صالح پور در حوزه ی ادبی رُمان نویسی، نوروز سال ۱۳۹۶ در میان مردم شهر قلعه تل و کنار قلعه ی تاریخی محمدتقی خان کیانرسی رونمایی شد.

 

 

 

 

گفت و گو : پدرام طاهری

 

اشاره

قلعه تل (خاطرات و مخاطرات یک قلعه تاریخی) به عنوان سومین اثر و تجربه ی دکتر اردشیر صالح پور در حوزه ی ادبی رُمان نویسی، نوروز سال ۱۳۹۶ در میان مردم شهر قلعه تل و کنار قلعه ی تاریخی محمدتقی خان کیانرسی رونمایی شد.

نویسنده ی اثر که از چهره های ممتاز دانشگاهی کشور در عرصه پژوهش های علمی، تاریخ، فرهنگ و هنر محسوب می شود، طی چند دهه پژوهش های علمی بر روی عناصر و بنیان های فرهنگ و هنر قوم بختیاری تلاش نموده است با ارائه سبک و نگاه و زبان تازه هنری، رویدادهای مهم تاریخ سرزمین بختیاری را در سطح ملی و گستره ی جهانی انعکاس دهد.

محصول تلاش های دکتر صالح پور با خلق سه اثر [تفنگ نُه دال]، [فتح طهران] و [قلعه تل] با استقبال و واکنش های گوناگون از سوی مخاطبان بختیاری و غیر بختیاری این مجموعه آثار نمود یافته است و منتقدان ادبی و تاریخی از نگاه و منظرهای متفاوت این سه اثر را مورد نقد و بررسی قرار داده اند.

به نظر می رسد اردشیر صالح پور به یک سبک تاریخ نگاری هنری در این رشته آثار دست یافته چنانکه معتقد است: این سبک از پیشینه فرهنگی برخوردار و بر اساس شیوه ی تاریخ نگاری هوشمندانه بختیاری ها از رخدادهای درون ایلی و برون ایلی شکل گرفته است.

رمان قلعه تل نقد و تلنگر نویسنده ی اثر بر ضعف حافظه ی تاریخی است که ناچاراً بخاطر این کاستی، قلعه ای تاریخی زبان باز می کند و راوی ناگفته های تاریخ بختیاری می شود تا کمبود منابع را جبران کند. به همراه مخاطبان تارنمای جنوب این گفت و گو را می خوانیم.

*قلعه تل، هم نام یک شهر است و هم نام قلعه ،  شما به کدام وجه آن توجه داشته اید؟

هر دو، هم شهر، هم قلعه تل و هم آدم هایی که در قلعه و در آن دیار زندگی می کرده اند. می گویند: شرف المکان بالمکین… اعتبار مکانها به حضور آدم هاست و قلعه تل سرزمین مردان و زنان بزرگی بوده است. این را تاریخ می گوید.

 

*تاریخی که اینبار از زبان خود قلعه بازگویی شد؟

دقیقا، راوی هم چون دو اثر قبلی، خود قلعه است. درواقع اوست که خاطرات و مخاطرات خود را بازگو می کند.  او دانای کل است. همان بالای تُل و تپه/ نشسته و گوئی همه چیز را زیر نظر دارد. هم گذشته را و هم حال را. ظاهراً هیچ چیز از چشمان دیر سال او پنهان نمانده است. او خود تاریخ است تاریخ شهر و تاریخ قلعه و حوادث پیرامونی…

 

*در«تفنگ نه دال» راوی تفنگ بود و در فتح طهران راوی اسب و اینبار در کتاب سوم شما راوی«قلعه» است. به نظر می رسد خوانش جدید از تاریخ است؟

بله. این ها یک تریلوزی اند«سه گانه» که از زبان اشیاء و یا موجودات سخن می گویند.نوعی تاریخ نویسی جدید ومتفاوت که امیدوارم جذاب باشد و خواننده را به خواندن ترغیب کند. راستش تاریخ به خودی خود مقوله ای خشک و مکانیستی است و گمان می کنم این ترکیبات خوانش جدیدی از تاریخ باشد که هم قدری با ادبیات آمیخته است و هم با هنر و البته اصل و پایه ی آن همان تاریخ است و وقایع و حوادث … که متاسفانه باید بگویم بخش عمده ی آن دردناک و تراژیک است.

 

*این روش را چگونه فرا گرفته اید؟

به عبارتی آن را از فرهنگ و تاریخ بختیاری الهام و یاد گرفته ام. متاسفانه بختیاری ها تاریخ مکتوب ندارند. بیشتر شفایی است و اتفاقاً روش تاریخ نویسی آنان نوعی تاریخ نویسی هنری است. یعنی تاریخ خود را به شعر نوشته و سروده اند. مانند تفنگ نه دال آ علیداد خدرسرخ و یا نامدارخان منجزی و یا بیت محمدتقی خان چالنگ…. تاریخی که به شعر و موسیقی نوشته می شود این خودش نوعی تاریخ نویسی هنری ست من از این فناوری بهره گرفته ام. نوعی تاریخ نویسی هنری که از نثر و شعر و درام استفاده می کنیم…

*این هم نوعی تجربه است، به نظر شما بازتاب آن چگونه است؟

این سومین تجربه من است که به همین سبک و سیاق رقم خورده است. خوب ما بختیاری ها کمابیش اطلاعات مختصری از این وقایع نوشته ایم و یا لااقل چند بیت از حوادث تاریخی و اشعار را شنیده و یا خوانده ایم اما کمتر به عمق  و ژرفای مسائل دقت داشته ایم و یا خط و ربط آن ها را یافته ایم. نخستین کار من این است که این اشعار را کشف و تحلیل و تفسیر و گاه تأویل می کنم. با آن ها زندگی می کنم. نوعی جان بخشی آمیخته با تخیل  خصیصه ی  ایجابی این سبک و روش است. میزان موفقیت آن را شما باید ارزیابی کنید. فکر می کنم حالا با نوشتن ۳ اثر پیاپی با ۳ موضوع مرتبط با بختیاری نوعی نگاه جدید رقم خورده است که سابقه نداشته. به هر حال تلاش من برای نوعی بازخوانی و یا قرائت هنری از منظر هرمونتیک بوده است. خوب من هم به عنوان یک بختیاری حق دارم که سالها با این ابیات برخورد داشته و یا آنها را شنیده ، با آنان زندگی کرده ام دریافت، تحلیل، تفسیر و قرائت خود را از آنان با مخاطبان در میان گذارم قطعا تاریخ از جمله مقولاتی است که با ریاضیات فرق دارد. با فیزیک و شیمی  متفاوت است در ریاضیات همیشه یک با یک برابر است ولی در تاریخ و هنر و ادبیات خیر. فکر می کنم ادبیات و فرهنگ وهنر، تاریخ بختیاری باید شیوه ها و سبک و سیاق های جدیدی را از منظر قرائت و ارائه تجربه کند.  و به نوعی تعاریف و تعابیر و تحلیل های جدید نائل آید  و این نشان از پویایی ادبیات و فرهنگ یک قوم کهن است که تاریخ گذشته و حضور و منزلت خود را در قاب های نو به منصه ی ظهور برساند. دیدگاهی است که در مکاتب و جنبش ها و نحله های جدید ادبی و هنری پدید آمده، هر کدام در جستجوی زبان به نگاه و منظر تازه است. تلاش های من نیز  در این خصوص از این آبشخور است که امیدوارم با نسل نو ارتباط برقرار کند. من به اقتضای نوشته و تخصص ام تلاش بر آن داشته ام که تاریخ را هنری بنویسم و در این پویه از راه فرهنگ و ادب و هنر درآمده ام و بی شک پژوهش های تاریخ نگاران نیز هم چنان شأن و منزلت خود را دارا است.

 

*هنگامی که به تاریخ بختیاری اندیشه می کنیم هم تکان دهنده است و هم الهام بخش، هم افتخارآمیز است و هم قهرآمیز، این نگاه از نظر شما درست است؟

تاریخ گنجی ست که با حرمت و شکیبائی باید از آن برداشت کرد. تاریخ درواقع فقط نگاه به گذشته نیست، نگاه به آینده است. نقش بختیاری¬ها همواره در تاریخ موثر و کارآمد بوده است. قوم کهن با پیشینه و سابقه¬ای درخشان در تاریخ ولی این افتخارات مانع از  بروز اشتباهات نیز نبوده است  نباید از اشتباهات گذشته هراسید بلکه باید در جهت رفع آن کوشید. نقد عقلانی  پایه های تاریخ بختیاری را مستحکم می کند. امروزه مناسبات زندگی  عشیره ای و قبیله ای جایش را به نظام های شهری و مدنی داده است و اکثر بختیاری ها بیشتر شهروند هستند و تنها درصد کوچکی از بختیاری کوچ می کنند. پس طبیعی است که  معادلات و رویه های تازه ای برای زیست و حیات اجتماعی شهری بختیاری در شرف تکوین است. ضمن آنکه باید بگویم بختیاریها از نخستین اقوام ایرانی هستند که بیش از یکصدسال پیش به مدد حضور نفت در سرزمینشان با تکنولوژی و صنعت آشنا شده اند از تکنوکراتها و تکنسین های زبده ی  صنعتی بوده اند و با مظاهر صنعت و زندگی غربی آشنایی داشته و پا به پای غربی ها در فن آوری نفت حضور مستقیم داشته اند. به هر حال بررسی و تحلیل و بازشناسی تاریخ گذشتگان البته راهگشای آیندگان است.

*به قلعه تل بازگردیم  می خواهم بدانم دیدگاه شما نسبت به تاریخ این دیار چیست؟

قلعه تل از همان دوران کودکی برای من عزیز  و قابل احترام بوده است. قلعه ای بر روی تپه ای با مردمانی اصیل و نجیب، قلعه تل در دوران فتحعلی شاه قاجار و پسرش محمدشاه محل مناقشات سیاسی دولت قاجار و بختیاری ها بوده است . اقتدار محمدتقی خان چالنگ در بختیاری در آن روزگاران دولت مرکز را به مخاطره افکند و سرباز و سپاه قاجار به قلعه تل لشکرکشی می کند که با رسوم و فریب و فتنه ی منوچهرخان معتمد گرجی و سوگند و قسم و مهرکردن قرآن محمدتقی خان را روانه زندان سلاسل شوشتر و سپس به تهران و تبریز روانه می کنند و در زندان و اسارت خان بختیاری جان می سپارد. محمدتقی خان اندیشه های مترقیانه و والایی داشته است که استبداد و کوته بینی قاجار اجازه ی رشد و تعالی آن را نمی داده است و البته اشتباهات محمدتقی خان نیز کم نبوده است.خوب وجود یک قلعه ی قدیمی و تاریخی که اکنون به ویرانه ای تبدیل شده و روزگاری شکوهی داشته سوژه خوبی بود تا من از طریق آن به شرح و حوادث و رویدادهای تاریخی این منطقه  بپردازم و همه چیز را از زبان قلعه بازگو کنم. قلعه تل از پیشگامان یکجانشینی و تمرکز و اسکان عشایر جهت پیشرفت بوده است. امنیت جاده جهت ارتباطات اقتصادی و کاروانها و نیز تجارت و کشتیرانی از خوزستان به دریای هند و یا اهمیت و رونق کشاورزی و توجه محمدتقی خان به این امور و نیز همزیستی اقوام مختلف در قلعه تل و در کنار هم موضوع جالبی بوده است و نشان از بالندگی اجتماعی.

 

*اشاره داشتید به همزیستی در دیار قلعه تل،فصلی از کتاب قلعه تل به پیوند « نخل و بلوط» اختصاص دارد، درباره موضوع این دو نماد توضیح دهید ؟

آن فصل هم در راستای همین موضوع همزیستی و وحدت و همدلی تعریف می شود: محمدتقی خان روابط بسیار دوستانه و صمیمانه ای با میرزا قوما حاکم بهبهان داشته است و نیز ارتباط همدلانه ای بااعراب خوزستان و از جمله شیخ ثامر کعبی حاکم فلاحیه« شادگان امروزی» درست در زمانی که معتمدالدوله گرجی قصد دستگیری و اسارت محمدتقی خان و نابودی او را دارد. محمدتقی خان به شیخ ثامر پناه می برد و برای مدت زیادی اعراب به بختیاری پناه داده  و از آنان حمایت مستقیم کرده و حتا پس از دستگیری محمدتقی خان شیخ ثامر و برادران عرب او از جان و مال محمدتقی خان مراقبت کرده اند و یک تابستان آنان را پذیرایی و مواظبت نموده اند و حتی بختیاری ها و اعراب به اتفاق هم در جنگ و شبیخون به معتمد الدوله گرجی با هم مشارکت داشته و این پیوند اخوت و برادری وموافقت سابقه ای درخشان از همزیستی اقوام مختلف در خوزستان را نشان می دهد که من از آن به عنوان پیوند« نخل» به نماد اعراب خوزستان و «بلوط» به نماد سرزمین بختیاری استفاده کرده ام  و این فصل پیوند بختیاری و اعراب را نشان می دهد.

*آیا شرایط تاریخی و سیاسی و اجتماعی آن دوران را نیز بررسی و تحلیل نموده اید؟

بله، درواقع هیچ پدیده ی تاریخی مجزا از شرایط و دوران تاریخ خود نیست، برای تحلیل و آشنایی هر چه بیشتر در  فصول اولیه به اوضاع تاریخی و وضعیت سیاسی ایران و حتی اوضاع و شرایط جهانی پرداخته ام و نیز اوضاع آشفته ی دوره ی قاجار را نیز مورد ارزیابی قرار داده و هم چنین به موارد اتفاقیه در آن دوران که معاصر با اوضاع محمدتقی خان بوده است پرداخته ام تا خواننده کمابیش شناخت مناسبی از اوضاع دوران داشته باشد و سپس به طور ویژه سرگذشت خان چارلنگ و سرنوشت او را در قبال حوادث عدیده و مقابله و رویارویی با  عموزادگان اظهار کرده ام. به عبارتی قلعه خود گویای این همه ماجراهای شگفت تاریخی است که به زبان خود همه چیز را برای ما  روایت می کند.