نوروز و مهرگان در اسپانیای مسلمان
نوروز و مهرگان در اسپانیای مسلمان

        به قلم:دکتر محمود دهقانی   سرنوشت سه کشور مصر و ایران و اسپانیا پس از یورش اعراب با هم گره خورد و بیشتر از پیش میان این سه ملت داد و ستد فرهنگی گسترش یافت.اما از آنجا که بیشتر نوشتار در گذشته به زبان عربی بود، خدمات فرهنگی و بر جا […]

 

 

 

 

به قلم:دکتر محمود دهقانی

 

سرنوشت سه کشور مصر و ایران و اسپانیا پس از یورش اعراب با هم گره خورد و بیشتر از پیش میان این سه ملت داد و ستد فرهنگی گسترش یافت.اما از آنجا که بیشتر نوشتار در گذشته به زبان عربی بود، خدمات فرهنگی و بر جا مانده ها با نام اعراب شناسنامه گرفتند.در روزگار ناپلئون، مهندس فرانسوی “دیو لا فوا”، و در دو دهه پیش نیز، پژوهشگر ایرانی شجاع الدین شفا، به پژوهش های دامنه داری در گستره معماری و باستان شناسی و فرهنگ هر دو ملت ایران و اسپانیا دست زدند.این پژوهش های علمی و دانشگاهی نشانه های فرهنگی ایران را در اسپانیا بر ملا می کند و نه تنها مورد تایید پژوهشگران موزه ملی اسپانیا بوده بلکه در فرانسه نیز پژوهش ها در بنیاد معتبر “دیو لا فوا”، نگهداری می شوند. دامنه پژوهش ها درگذر از معماری، آشپزی، موسیقی، ادبیات، قانون، فلسفه، تاریخ و جغرافیا، کیش میترا و مانی و آبیاری و لباس و جشن های ایرانی نوروز ، مهرگان و “فرمانروایی شاهی به نام شاپور که از ١٠١٢ تا ١٠٢٢ در”باداخس” بخشی از اسپانیا پادشاهی کرده را نیز در بر می گیرد” .١

از آنجا که در روزگار خلافت ابوبکر وعمر در پی گسترش اسلام بیشتر به ساز و برگ جنگی و پرورش سپاهی جنگجو اهمیت داده می شد، اعراب کمتر به علم و فرهنگ و دانش های دیگر زندگی رغبت نشان می دادند. از این رو ملت های ایران، مصر و اسپانیا که ریشه های تنیده در تمدن کهن داشتند به فرهنگ اعراب خدمات پر ارزشی نمودند و در گستره معماری، شهر سازی و دانش روز، به بالا بردن فرهنگ عربی کمک های شایان نمودند.

یورش اعراب به ایران در سده هفتم میلادی در روزگار خلافت ابوبکر آغاز و در روزگار عمر به اوج خود رسید. پس از کشته شدن عثمان ایرانیان شکست را پذیرفته بودند. سرانجام دربار ساسانی در ۶۴١ میلادی برابر با ٢١ هجری با فراز و فرودهای سیاسی و ندانم کاری شاهزادگان دربار ساسانی که به ریخت و پاش و عیش و نوش و اختلاس سرگرم بودند، همراه با فشارهای سخت و تنگ نظرانه مذهبی از سوی مغ هایی که سده در پی سده خورده و خوابیده و هیچ تولیدی بجز حرف مفت نداشتند، در پی کشته شدن یزدگرد سوم در ۶۵١ میلادی شیرازه کشوری که هیبت و شکوه آن سرداران و امپراتوران روم را در پشت دروازه های قسطنطنیه به بیم و هراس می افکند، فرو پاشید و اعراب پیروز کارزار شدند.

سستی و تباهی ساسانیان یک روزه اتفاق نیفتاد. ریشه آن به پنج دهه پیش از شکست از اعراب، برمی گردد. ” دولت ساسانی بر رغم شکوه و عظمت ظاهری که داشت، به سختی روی به پستی و پریشانی می رفت.در پایان سلطنت نوشروان، ایران وضعی سخت متزلزل داشت. سپاه یاغی بود و روحانیت روی در فساد داشت. فسادی که در وضع روحانی بود، از قدرت و نفوذ موبدان برمی خاست. تشتت و اختلاف در عقاید، آرام پدید آمده بود و موبدان در ریا و تعصب و دروغ و رشوه غرق بودند. “٢

پیشینه نگاران نگرش های گوناگونی دارند، اما همگی بیشتر بر این اندیشه انگشت گذاشته اند که آن شکست ریشه در ولنگاری سیاسی و دوری گزینی مردم از ارزش های زرتشتی آن روزگار و شوربختی هایی داشت که مدت ها آغاز شده بود و هر یک ساز خود می نواخت و گوش کسی بدهکار پر پشت کردن پشته و پرچین سرزمین، برای جلوگیری شبیخون زدن و یورش بیگانگان از بیرون نبود. ” پیش از اسکندر بیابان عرب در زمره ی سرزمین هایی بود که به داریوش شاهنشاه ایران تعلق داشت.از آن پس نیز، سران و پیران قوم ، بر درگاه پادشاهان ایران در شمار پرستاران و فرمانبرداران بودند. ” ٣

اما پس از آن ها با خواب گران برخی از فرمانروایان دربار ساسانی، کشوری که بنیان گذار نخستین امپراتوری یا به زبان امروز ابر قدرت جهان بود، با تنگ نظری های مذهبی که بر کاکل آن مغ های روزگار ساسانی عرصه را بر مردم تنگ کرده و مردم از دین رمیده بودند، سراسر کشور در خماری و بی تفاوتی فرو رفته بود. آوازه سخت گیری ها و رمیده گی از دین در ایران ساسانی به آن سوی مرز ها نیز رفته بود چرا که نامه ای از شبه جزیره عرب به خسرو پرویز خود می تواند گویای آن باشد. ” در سال ۶٢٧ ظاهرا خسرو دوم (پرویز) پادشاه ساسانی پیامی دریافت داشت که از شبه جزیره ی عربستان از سوی محمد بن عبدالله، از قبیله قریش فرستاده شده بود و در آن از پادشاه ساسانی دعوت شده بود تا به دیانت تازه ای که فرستنده ی نامه “رسول خدا “، پیدایش آن را اعلام کرده بود، درآید.شاه که پاسدار رسمی آیین زردشتی – دین رسمی کشور در طول قرن ها– و در اوج عظمت و قدرت خود بود به این دعوت توجهی نکرد. ” ۴

هر چند نامه ای از شبه جزیره عرب به گونه نامه ای که به خسرو پرویز دوم فرستاده شده به امپراتور بیزانس نیز فرستاده شده و بی نتیجه مانده است اما برخی از پیشینه نگاران نوشته اند: ” پرویز از خشم و نخوت نامه پیغمبر را پاره کرد”.۵  با آنچه گفته شد این خود نشان می دهد گسترش اسلام از فرا سوی مرز و از شبه جزیره عرب، در دستور کار بوده اما ضعف اطلاعاتی فرمانروایان ساسانی از آن چه در برون رخ وا نموده بود آن ها را غافل و در حین کارزار، سپاهیان ساسانی توانائی رویارویی نداشته اند.

نهضت بزرگ محمد پیامبر اسلام که چهارده سده پیش و در سال های نخست سده هفتم میلادی رخ داد، یک جنبش بی سابقه و نا گهانی نبود بلکه زاییده علل و عوامل چند سویه اقتصادی و اجتماعی بود و سال ها پیش از آنکه محمد بن عبدالله مبارزات خود را آغاز کند، حنفا و دسته ای از جوانان عرب بیله ی قریش به پژوهش در باورهای یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان پرداخته بودند. ۶

شش سال پس از نامه پیامبر اسلام به خسرو پرویز، سپاه عرب به ایران یورش آورده و در درازنای هیجده سال سراسر ایران را تسخیر کرده اند.آن ها نه تنها در ایران بلکه در مصر و اسپانیا نیز با سپاهیانی که بجز به جنگ، به دانش های دیگر نیندیشیده بودند توانستند گستره امپراتوری و کشور گشایی عرب را از آن شبه جزیره خشک بی آب و گیاه، به کشورهای حاصلخیز و تمدن های دور دست ببرند و آن ملت ها را شکست بدهند و امپراتوری گسترده بادیه نشینان را برقرار کنند.

بیشتر پیشینه نگاران بدنبال یافتن چرایی پیروزی اعراب بادیه نشین در چهارده سده پیش، به پژوهش های دامنه داری دست زده اند چرا که باور به آن پیروزی، تا به امروز نیز سخت است. “جزیره خشک و بی آب و گیاه عرب، با آن هوای گرم و سوزان همه جا جز در جاهای کوهستانی آن ، برای زیست مردم جایی مناسب نبود. از این رو بود که از دیرباز تمدن و فرهنگ در آنجا جلوه ای نکرده بود و گذشته از پاره ای نقاط که از آب و گیاه بهره داشت یا جاهایی که بر سر راه تجارت واقع بود در سراسر این بیابان فراخ زندگی شهر نشینی هیچ جا رونق نیافته بود. ” ٧

همین مردم جزیره خشک و بی آب و گیاه با جنگجویان خود در چند دهه توانستند خیلی از تمدن ها و سرزمین ها را شخم و شیار بزنند و سپاهیان آن ها را شکست بدهند.امپراتوری دینی عرب با هیچ کدام از فرهنگ های امپراتوری های پیشین مصری، میان رودانی، فنیقی، چینی، هندی، یونانی، پارسی و رومی همانند نبود. گونه ای نو پدید بود که در هیچ دانش جنگی و فرهنگی نمی گنجید.

مردم هر سه کشور مصر، اسپانیا و ایران با ریشه در تمدن های کهن از دیر باز دارای کتابخانه بودند. دانشمندان برجسته ای در گستره دانش شهر سازی و شهر داری، دانش های پزشکی ، بهداشت، شعر و ادبیات و دیگر کارهای روزمره آن روزگار از میان این سه ملت برخاسته بود.جنگجویان و فرماندهان امپراتوری گسترده عرب، همگی از بادیه نشینان بودند. پس از پیروزی، از آنجا که دانش دانشمندان مصری و ایرانی و اسپانیایی برجسته و کارساز بود، بادیه نشینان به ناچار فرهیختگانی از میان مردم این سه کشور بر کاکل کارهای اجتماعی و سیاسی محلی در کشورهای شکست خورده می گماردند.

پژوهشگر و خاور شناس دانشگاه بوداپست مجارستان ” ایگناز گلد زیهر” زاده ١٨۵٠ میلادی، در یادگار پژوهشی خود می گوید: ” عرب های اولیه نفرتی فطری نسبت به گرایش برخی اقوام برای دانایی و پژوهش داشتند و خواندن و نوشتن را دون شان خویش می پنداشتند و با آن می توانند مقام و تشخصی برای خود بیابند. “٨

در این باره ” ادوار براون” خاور شناس و ایران شناس، زاده ١٨۶٢ گلاستر شر انگلستان نیز به نقل از “واقدی”، گزارش می دهد که: ” در میان همه قبیله قریش، معتبرترین قبیله عرب، تنها ١٧ تن در روزگاری که پیامبر رسالت خود را اعلام داشت، خواندن و نوشتن می دانستند”. ٩

پس از یورش اعراب به مصر در روزگار خلافت عمر در ۶٣٩ میلادی برابر با ١٩ هجری ، مردم آن کشور قبطی که گفته می شود از سلطه سیاسی و فرهنگ بیزانسی ناخوشنود بودند، کم کم به اسلام گرویدند.زبان مصری ها نیز در پایان رو به تباهی گذاشت و عربی شد. هر چند زبان عربی از سده نهم در آن کشور گسترش یافت اما بخشی از مردم مصر تا سده چهاردهم پذیرای اسلام نشده بودند. گفتار در باره فراز و فرودهای کشور مصر نیز پس از یورش اعراب در میان پیشینه نگاران دامنه دار است. گفته ای از محمد حسنین هیکل روزنامه نگار پرآوازه و فرهیخته مصری هست که می گوید: ” آری به اسلام، نه به عرب! “١٠

زبان ایرانیان نیز پس از یورش اعراب رو به تباهی گذاشت، واژه های عربی بسیاری در آن نفوذ کرد اما افتان و خیزان به راه خود ادامه داد و از پا در نیامد. به هر روی هنگامی که فرمانروایی بر ایران، به دست اعراب افتاد زبان نیز ساییده شد.دیگر نه در دستگاه فرمانروایان کاربردی داشت و نه در کار دین. از آن رو چون در چاپ و گسترش آن نیز تلاشی نبود ناچار هر روز از ارزش آن کاسته می شد. زبان پهلوی نیز که روزگاری در میان موبدان به گونه یک شمع روشن بود و با آن گفتاری نوشته می شد چون دارای رسم وخطی دشوار بود اندک اندک خاموش گشت. از سوی دیگر زبان های سغدی و خوارزمی نیز در برابر سخت گیری فرماندهان عرب رفته رفته در پستوی روزگار کم سو شدند.

این زبان ها نه با دین اسلام و زندگی تازه سازگاری داشتند و نه چیزی در آن روزگار با این زبان ها نوشته می شد. از این رو هنگامی که زبان عرب آواز برآورد، زبان های ایران یک چند دم فرو بستند. ” در حالی که زبان تازی زبان دین و حکومت بود، پهلوی و دری و سغدی و خوارزمی جز در بین عامه باقی نماند. درست است که در شهرها و روستاها مردم با خویشتن به این زبان ها سخن می راندند اما این زبان ها جز این چندان فایده دیگر نداشت.به همین سبب بود که زبان ایران در آن دوره های سکوت و بینوایی تحت سلطه زبان تازی در آمد و بدان آمیخته گشت و بویژه اندک اندک واژه هایی از مقوله ی دینی و اداری در زبان پارسی وارد گشت. “١١

نخستین یورش اعراب به اسپانیا در سال ٧١١ میلادی برابر با ٩٢ هجری و بدنبال ضعف فرمانروایان ” ویزیگوت ها ” در آن کشور، در بخش جنوبی رخ داد.یورش گران عرب، بربر بودند که با پیروزی اسلام در مصر و ایران و گسترش آن در شمال افریقا، فرماندهی یورش به اسپانیا را بر عهده داشتند . مردم اسپانیا با همه فراز و فرودها کمتر به اسلام گردن نهادند و زبان آن ها نیز در برابر زبان عربی پایدار ماند.

در زبان اسپانیولی (کاستیانو) نیز هر چند واژه های عربی وارد شده اما شمار آن ها زمین تا آسمان کمتر از واژه های عربی در زبان پارسی است. نزدیکی اسپانیا به جهان مسیحی و مبارزه منفی مردم آن کشور جلودار ورود واژه های عربی به این زبان بوده است. خیلی از واژه های عربی در زبان اسپانیولی را مردم اسپانیا پس از بیرون راندن اعراب، از گستره زبان خود جارو کردند.

پس از یورش اعراب، از میان هر سه کشور مصر، ایران و اسپانیا تنها کشور مصر بود که زبان و دین رسمی خود را از دست داد.رقم خوردن سرنوشت هر سه کشور با یورش اعراب نشانه هایی بر جا گذاشت که تا به امروز نیز آن نشانه ها مشاهده می شوند.رابطه مصر با ایران در درازنای تاریخ بسیار بوده است. باید یاد آور شد که پیشینه روابط ایران و اسپانیا نیز به روزگار هخامنشی می رسد. ” سالوستیوس”، پیشینه نگار بزرگ لاتین با بررسی اسناد” پونیک” از حضور گسترده “مادها و پارس ها در هیسپانیا ” در تاریخ خود بحث می کند. ١٢

دانشمند اسپانیائی ” فیتا ” حضور پارسیان را در پی تسخیر فنیقیه بوسیله کورش می داند که ” کارتاژ” که در آن روزگار وابسته به فنیقیه بود را به دست آورده بودند. ” بعدها در زمان پادشاهی کبوجیه، پسر و جانشین کورش، فنیقیه استقلال خود را اعلام کرد.بنابراین از طریق و به واسطه ی ” کارتاژ” بود که مادها و پارس ها در شبه جزیره ی ” ایبری” که در این زمان تحت اداره کارتاژی ها بود، استقرار یافتند. ” ١٣

آشنایی با هنر معماری و هم گونه گی آن در ایران و اسپانیا به واسطه دانشی بود که ” مارسل دیو لافوا ” مهندس کارآمد در روزگار ناپلیون بناپارت که عضو آکادمی ” کتیبه ها و ادبیات پاریس” بود، سراسر سرزمین ایران را از دریای خزر تا خلیج فارس با اسب طی کرد و به پژوهش دامنه داری در ساختمان های باستانی ایران پرداخت.او به همراه همسرش ” ژاین دیولافوا ” که هر دو از نام آشنایان گستره معماری و باستان شناسی هستند همه ساختمان های باستانی ایران را از نظر گذراندند و پنج جلد کتاب در باره “هنر باستان شناسی ” ایران به چاپ رساندند. آن ها در شبه جزیره ” ایبری” نیز ٢٣ سفر در سراسر آن سرزمین انجام دادند. ” دیولافوا ” پیوندهای معماری پارس ساسانی و اسپانیای ” ویزیگت” و نفوذ کاملا مشخص هنر ساسانی در شمار بسیاری از ساختمان های مذهبی در آستوریای مسیحی را معرفی می کند. ” ١۴

پژوهش های این زن و شوهر که ایران و اسپانیا را خوب می شناختند هم اکنون در بنیادی با نام ” دیولافوا ” در پاریس نگهداری می شود. در باره هم گونه گی دو کشور ایران و اسپانیا ” مارسل دیو لافوا” نوشته است: ” ممکن است عجیب به نظر آید که تاریخ هنرهای اسپانیا و پرتقال در کتاب من در خاک ایران آغاز می شود و مطالعه مسجدهای اولیه به عنوان مقدمه مطالعات مربوط به کلیساهای غرب به کار برده شده است. در عین حال من امیدوارم نشان دهم که ایران نه تنها الهام دهنده معماری مسلمان و معماری موسوم به  ” موده خار” mudejar ،(هنر مسیحی متاثر از هنر اسلامی بعد از اخراج مسلمانان از اسپانیا) بود، بلکه سهم مهم و کاملا معین و معلومی در تحول موضوعات مذهبی در آستوریا، کاستیل و کاتلونیا بعد از اخراج مهاجمان داشته است که ” بندیکتن ها ” بعدها در فرانسه آن را مورد تاکید قرار دادند. ” ١۵

پس از پژوهش دامنه دار ” مارسل دیو لافوا ” در باره هم گونه گی دو کشور ایران و اسپانیا پرسش های بسیاری از پیشینه آن در هم آمیختگی ها بویژه در شهر” تولدو” اسپانیا سر برون آورد. نه تنها پیشینه نگاران اسپانیایی و اروپایی پی گیر پژوهش های ” دیولا فوا ”  شدند بلکه به درخواست آکادمی اسپانیا در ادامه طرحی که دانشگاه آندلوسیا ، استان جنوبی اسپانیا که در برگیرنده آثار باستانی بر جا مانده و معماری کاخ های اعراب در روزگار استیلای آن ها است، روابط فرهنگی اسپانیا را با فرهنگ های جهان به رشته نگارش درآورد.از آن رو نخستین پژوهش در رابطه با ایران آغاز شد که پژوهشگر ایرانی شجاع الدین شفا که پیش از آن روابط فرهنگی ایران با یکایک کشورهای کهن و جدید جهان را بررسی کرده بود، از میان دیگر پژوهشگران از سوی دانشگاه آندلوسیا برگزیده شد. ١۶

کتاب پژوهشی ” ایران و اسپانیا بعد از اسلام ” در ٢۵ فصل با بررسی ٩٠٠ کتاب و ٢٣٠٠ رفرانس که نشانی آن ها در کتاب آمده به این اشاره دارد که: ” از یازده هزار کتاب چاپ شده به زبان عربی در جنگ دوم چهار هزار آن را ایرانیان تدوین کرده اند. در اسپانیا نیز از گنجینه چاپ شده ١١٠٠ کتاب،۶٠٠  تن از نویسندگان آن ایرانی بوده اند.بر خلاف قوانین دنیا که هر کس کتابی می نویسد ملیت و زادگاه نویسنده در آن نوشته می شود در جهان غرب و کشورهای اسلامی هر چه که دیگران به زبان عربی نوشته باشند آن ها آن را به نام کرده ی عرب به حساب می آورند. ” ١٧

در کتاب “ایران و اسپانیا بعد از اسلام” که در ایران با برگردان دکتر مهدی سمسار،” ایران در اسپانیای مسلمان” چاپخش شده است در ٨٠٠ صفحه با پیش درآمدی که در بر گیرنده نگاهی به روابط ایران و اسپانیای پیش از اسلام است، بخش های دیگر در برگیرنده معماری، آشپزی، موسیقی، ادبیات، قانون، فلسفه، تاریخ و جغرافیا، مذهب، آبیاری، پوشش و پوشاک، فرهنگ و جشن های ایرانی است.

شهر مادرید از جمله شهرهای اروپایی است که از دید آب و هوا به گونه ایران، با داشتن قنات هایی در زیر شهر، ورد زبان شعرا و پیشینه نگاران بوده است. “خئیم الیور اسین” در کتاب ” تاریخ نام مادرید”، می گوید: “آب در همه دوران ها اساس موجودیت مادرید بوده است. به این جهت است که شاعری مانند ” رویز دو الارکون” مادرید را ” ونیز” دیگر نام داده است، اما واقعیت این است که مادرید ونیز دیگری نیست، ” نیشابور” دیگری است. ” ١٨

در این راستا ” خوان ورنت ” نیز اشاره کرده است: ” بسیاری از بناها و کشتزارهای تازه به مقدار زیادی آب نیاز داشتند. این آب را اعراب در اسپانیا نه تنها از طریق تقسیم آب رودخانه ها، بلکه به موازات آن از طریق حفر قنات های زیر زمینی که از دوران هخامنشیان در ایران معمول بود و از ایران به سایر کشورها راه یافت، تامین می کردند و به این ترتیب بود که مادرید بر بستر شبکه ای از قنات ها ساخته شد. ” ١٩

قنات های مادرید که دالان های زیر زمینی آن ٧ تا ١٠ کیلومتر درازا داشته اند، آب شهر را تامین و از این رو فلیپ دوم را به گزینش این شهر به جای شهر ” تولدو”، برای تختگاه خود به اندیشه واداشت.این قنات ها تا سال ١٨۶٠ میلادی سرچشمه آب شهروندان مادرید پایتخت اسپانیا بود. در شهر ” کردوبا ” نیز آب آشامیدنی شهر از قنات هایی که از کوهستان به شهر می آوردند، بدست می آمد. “هانری گوبلو” یقین دارد که ساختن این قنات ها را ایرانیان انجام داده اند که بهترین متخصصان دنیای اسلام در تکنیک قنات سازی بوده و هستند. ” الیور اسین ” در نامه ای که به تاریخ ١۵ ژوئیه  ١٩۶٢میلادی برای “گوبلو” فرستاده، نوشته است که محمد اول تا سال ٨۶٠ میلادی از” مهندسان” ایرانی در دربار خود بهره می برده است که برای حل مشکل آب رسانی شهرهایی که سلطان ساخته بود به اسپانیا آمده بودند. ٢٠

در باره موسیقی در اسپانیا نیز که تا روزگار کنونی” فلامنکو” همراه با پایکوبی بی مانند، بزرگترین سرچشمه درآمد صنعت گردشگری این کشور اروپایی است می تواند نشان دهد که برخی از ریشه های خود را در ایران بیابد. پیشینه دارترین گزارش در باره لولیان (لوریان)را در شاهنامه فردوسی می توان یافت.شاعر می گوید که: ” بهرام گور پادشاه ایران که دلواپس بهبود زندگی رعایای خود بود و ملاحظه می کرد که به دلیل نبودن تعداد کافی نوازنده اتباع او ناگزیرند ” باده را بدون همراهی با ساز و طرب بنوشند “، از دوست خود شنگل پادشاه هندوستان درخواست کرد چند هزار تن از این ” لوریان” را که می توانند با خواندن و نواختن نای و عود مایه شادی مردمان شوند، به دربار او بفرستد. ” ٢١

لوری در شعر حافظ شیراز نیز لولی نامیده شده است.پس از آن نمونه دگرگون شده اش ” کولی” است که مینورسکی بر این باور است به کولیان در سوریه و فلسطین ” نوری “می گفته اند که احتمالا بازیافتی از “لوری” ایرانی است. در زبان اسپانیولی ” خیتانا ” به زن و” خیتانو” به مردان کولی گفته می شود که بسیار پیشتر از آن، از هند به ایران آمده اند. تیمور لنگ  پس از تسخیر هند به سربازان فرمان داد شماری بسیار از کولی ها را با خود به سمرقند ببرند. ” کارلوس” و ” پدرو کابالاندا ”  در کتابی که به تازه گی در دانشگاه شهر ” کادیز” چاپخش شده، می نویسند: ” بعد از بازگشت تیمور به پایتختش سمرقند، کولیان سر به طغیان برداشتند، تعداد فراوانی از ایشان قتل عام شدند و بقیه به سوی ایران و سوریه گریختند و این مهاجرت آنان را به مصر و افریقای شمالی و سرانجام در ١۴٢۵ میلادی به اسپانیا رساند. ” ٢٢

از این رو ” تیتوس بورکهاردت ” نیز می نویسد: ” زریاب،” نابغه موسیقی، نه تنها موسیقی اصیل ایرانی را در زیر آسمان اندلس طنین انداز کرد و از طریق آن موسیقی ملی فلامنکوی امروزی ما را زیر نفوذ خود گرفت، بلکه از ورای آن به مردم اندلس که تا آن زمان از شیوه خشک و کهن لباس پوشیدن عربی تقلید می کردند، آموخت که چگونه با اقتباس از پوشش های ایرانی، جامعه ی اندلسی را رنگ شادتری ببخشند و زندگی اجتماعی خود را به صورت بسیار دلپذیر تری در آورند. ” ٢٣

موسیقی و پایکوبی از روز نخست زندگی در درازنای پیداش انسان، در کنار شاد نوشی و باده بوده است. از جام باده سرود مجلس جمشید جم در شعر پارسی که بگذریم، نزدیکی دو ملت و کشور ایران و اسپانیا در محصول شراب نیز مثنوی دامنه داری است. نه تنها فرستاده فلیپ سوم ، ” دون گارسیا د سیلوا ای فیگوئروا«در ایران صفوی ” شهر شیراز را با شهر قرطبه (کردوبا) و باغ های آن را با باغ های شهر والنسیا مقایسه نموده است”  ٢۴، بلکه  “ری گونساس د کلاویخو” فرستاده هانری سوم پادشاه کاستیل به دربار امیر تیمور پادشاه تاتار ایران به سمرقند، هنگام عبور از ” باغ های شگفت انگیز” می گوید .٢۵  کلاویخو، خود هیچ لب تر نمی کرد اما همکار او ” آلفونسو پائز” جامی شراب از دست تیمور گرفت که می بایست لاجرعه سر بکشد. ٢۶

در روزگار شاه عباس یکم صفوی نیز در هنگام دریافت نامه پادشاه اسپانیا، شاه عباس جام شراب شیراز را با فرستاده اسپانیا، ” دون گارسیا سیلوا ای فیگوئروا ” بالا می برد و می پرسد: ” برادرم پادشاه اسپانیا چطورند؟”. ٢٧ با آنچه گفته شد در روزگار فرمانروایی اعراب نیز شراب در رگ و پی فرهنگ ایران و اسپانیا، جاری بوده است. ” جولیین جفس ” پیشینه نگار بریتانیایی می نویسد: ” منطقه شیراز در پارس (ایران) از عهد باستان به دلیل تاکستان ها و شراب های خوبش مشهور بود و حتا یونانیان نیز این شراب را به کشور خود وارد می کردند. ” ٢٨

در روزگار صفوی شراب شیراز به خارج صادر می شده است.٢٩  شادابی و مزه انگور نه تنها ریشه در آب و خاک دارد، بلکه آفتاب خوب و هوای پلیمه برخی از شهرها نیز کیفیت انگور را بالا می برد. از آنجا که در کشورهای ایران و اسپانیا آفتاب به اندازه رشد و توان تاکستان ها دارای سوزندگی بیش از نیاز این درخت نازک نیست، شراب های خرز با نام شهری در اسپانیا که نزدیک به سه هزار سال پیشینه دارد و شراب خلار شیراز ایران از روزگار کهن پرآوازه بوده است. ٣٠

شاد نوشی در میان مردمان ایران باستان از دارا و تهیدست در هنگام نوروز و مهرگان بیشتر از روزهای دیگر سال بود. نوروز سرآغاز روز نخست سال جشنی که به گونه کوه دماوند در برابر بادها و توفان ها سر خم نکرد و نماد فرهنگ و پیشینه ای ژرف است ، نه تنها در ” کردوبا ” و سراسر اسپانیای مسلمان از آن استقبال گرم می شد بلکه در جاهای دیگر شمال افریقا از جمله تونس و لیبی و مراکش نیز نشانگر شادی و شاد نوشی بود. ابوبکر ابن قوطیه در شعری خطاب به وزیر ابوعامر ابن مسلمه به او می گوید: ” باشد که تو زمانی دراز از هر بلا و حادثه به دور بمانی تا بتوانی از شادمانی های مهرگان و نوروز بهره مند شوی. ” ٣١

مردم اسپانیا به جشن و شادی از دیر باز بسیار اهمیت داده اند. در روزگار کنونی نیز شاد بودن و شادی اسپانیایی ها زبانزد مردم سراسر اروپا است. شادی و جشن های این کشور گردشگران بسیاری را به آنجا می کشاند و این کشور با  ۴۵ ملیون جمعیت در ماه ” اوت “با ورود گردشگران ١٢٠ ملیون می شود. در باره نوروز و برپایی جشن در اسپانیای مسلمان نیز نه تنها پیشینه نگاران ، بلکه شعرا نیز شعر سروده اند. ابو نواس شاعری که اشعار او بیش از همه در اسپانیای مسلمان ارج داشت شعرهای بسیاری در وصف نوروز سروده و آن را جشنی می داند که در هر جای جهان برگزار می شود. ٣٢

با آن که مردم طرفدار شاد زیستن و جشن نوروز و مهرگان بودند از سوی متعصبان نیز با آن مخالفت می شد. برای نمونه ابوالقاسم خلف ابن عبدالملک ابن بشکوال اهل قرطبه (کردوبا) در باره نوروز و مهرگان و بر حذر داشتن مسلمانان از بزرگداشت این روزها آورده است: ” به خدا که همه این ها ریشه در وسوسه ی هوس آلودی دارد که همه را در صف ” مخلوقات الحادی ” کور و عاصی طاغی بر ضد خداوند و رسولش قرار می دهد. مردم گمان می کنند این (رسوم) زیانی ندارد، با آن ها آشنایی به هم می رسانند و سرانجام همه را به منزله ی عادات و روش هایی می گیرند که باید رعایت شوند و فراموش می کنند که رسول خدا فرموده است: آن کس که از عجم ها (ایرانیان) تقلید کند، خود یکی از آن ها خواهد شد. این مخلوقات ملحد مردمان را وا می دارند تا گناهان کبیره مرتکب شوند. ” ٣٣

با وصف همه تنگ نظری ها نوروز و مهرگان پا پس نکشیدند تا جایی که در آندلوسیا برای خود جای پا باز کردند و حسان بن مالک ابن ابی عبده سرود: ” در این وقت صبحگاهی، وقتی ابر به فراوانی می بارد /  و زمین جامه های مخطط اش را بار دیگر تن می کند /  و ردایی آکنده از ابریشم سبز بر خود می پیچد / و نسیم / نفس مرطوب خود را می دمد تا عطر مشک و عنبر از گل ها برانگیزد / مهرجان (مهرگان) را می بینم که از شادی / سرشار شده است / در این روز/ اشخاص متقابلا به یکدیگر هدیه می دهند / و آن که اندک دارد نیز هدیه را از آن که فراوان دارد دریغ نمی کند”.٣۴

 

پانوشت:

 

١- شجاع الدین شفا، “ایران در اسپانیای مسلمان”، فصل ششم، صص ٢٢٩ – ٢۴۵

٢- عبدالحسین زرین کوب، ” دو قرن سکوت “، ص ٣٧

٣- زرین کوب، ” دو قرن سکوت “، ص ١١

۴- شفا،” ایران در اسپانیای مسلمان ” ص ١٢٠. به نقل از محمد حمیدالله: ” اصل نامه ی پیامبر محمد به کسرا ” RSO ، شماره ششم، ١٩۶۵، صص ۵٧ – ٧٨

۵- زرین کوب، ” دو قرن سکوت “، ص ۴٢

۶- نگاه کنید به ” تاریخ اجتماعی ایران”، مرتضی راوندی، ج ٢، ص ۴.

٧- زرین کوب، ” دو قرن سکوت”، ص ١٢

٨- شفا، ” ایران در اسپانیای مسلمان” ص  ١۴٩

٩- شفا،” ایران در اسپانیای مسلمان” ص  ١۵٠

١٠- شفا، “ایران در اسپانیای مسلمان” ص ١٢٠

١١- زرین کوب، “دو قرن سکوت”، ص ٩٨

١٢- نگاه کنید به شفا، “ایران در اسپانیای مسلمان”، به نقل از: “سیلیسوس ایتالیکوس” ،“Bellum Punicum”  ج،۵٠،١ ، ١ – ۴.

١٣- ا.آنتونیو بالستروس ای بارتا، ” تاریخ اسپانیا و تاثیر آن در تاریخ عمومی جهان “، ج ١، ص ١٩١. شفا، ” ایران و اسپانیای مسلمان “، ص ۵٢.

١۴- شفا، ” ایران در اسپانیای مسلمان “، ص ١٠٠

١۵- دیولافوا: ” هنر اسپانیا و پرتقال ” مقدمه، ص ٩

١۶- پس از دعوت آکادمی اسپانیا از دکتر شجاع الدین شفا برای پژوهش در باره رابطه فرهنگی ایران و اسپانیا که سرانجام در کتابی به زبان اسپانیولی چاپخش شد، دکتر شفا به مدت سه سال از ١٩٩۴ میلادی تا ١٩٩٧ در مادرید بودند که نگارنده در آن شهر خدمت این پژوهشگر ایرانی رسیدم.

١٧- مهندس عبدالحمید اشراق، ” معرفی کتاب ایران و اسپانیا بعد از اسلام “، نوشته شجاع الدین شفا، ماهنامه ” روزگار نو” به سردبیری اسمعیل پوروالی (معاون تبلیغاتی در دولت مصدق)، شماره خرداد و تیر ١٣٨٠، دفتر چهارم، سال بیستم، شماره مسلسل ٢٢٨، پاریس فرانسه، صص ٣۶-٣٧ و٣٨. ( از این ماهنامه پس از چاپ در هر ماه یک نسخه به دانشگاه تهران فرستاده می شد).

١٨- شفا،” ایران در اسپانیای مسلمان “، ص ۵٧٢

١٩- خوان ورنت: ” فرهنگ هیسپانو– عرب در غرب و شرق” ص٣٠

٢٠- شفا،” ایران در اسپانیای مسلمان “، ص ۵٧٧

٢١- شفا، ” ایران در اسپانیای مسلمان” ، ص ٣٧۴

٢٢- “ترسا سن رونیان Teresa San Ronian ” نقل توسط “جی. ام.لموگودیک” J.M.Lemogodeuc  در” فلامنکو” صص ٢٢ – ٢٣.

٢٣- فلامنکو پاریس ١٩٩۴،” تیتوس بورکهاردت “، ص ٨٨

٢۴- جهانبخش ثواقب، ” تاریخ نگاری عصر صفویه و شناخت منابع و ماخذ “، انتشارات نوید شیراز، ص ٢١۶

٢۵- نوه ” هانری سوم ” پادشاه کاستیل، خانم ایسابل ، کسی بود که کریسف کلمب را به امریکا فرستاد. نگاه کنید به : سفرنامه ری گونسالس د کلاویخو، برگردان مسعود رجب نیا، ص ٢٠

٢۶- بنگرید به سفرنامه کلاویخو، برگردان مسعود رجب نیا، دیباچه، ص ٣٣

٢٧ نسخه کتاب هزار و سیصد و هفتاد شش صفحه ای همراه نقشه جغرافیایی و عکس، به زبان انگلیسی با نام ” شرح وقایع کاراملیت ها در ایران”ج ٢، ص ٢٣٩. لندن  ١٩٣٩

٢٨- شفا، ” ایران در اسپانیای مسلمان ” ، ص ٢١٢

٢٩- باستانی پاریزی، “سیاست و اقتصاد عصر صفوی” ص  ٢١٩

٣٠- سرلشکر جم پیش از انقلاب، در محله ” پلازا کاستیا ” ی مادرید خانه ای بزرگ داشت که در خیابان “خرز” آن محله بود. چون آوازه شراب خرز اسپانیا با قلمه انگور خلار شیراز ایران که در سال های کهن به اسپانیا رفته و در آن کشور کاشته شده را خوانده بود، دوباره از ایران قلمه های انگور را از خلار شیراز برده و در حیاط خانه خود کاشت و گاهی برای سرگرمی از محصول آن شراب می انداخت. این خانه پس از آن در روزگار پهلوی برای سفارت ایران در مادرید برگزیده شد که تا به امروز نیز سفارت جمهوری اسلامی است و قلمه های انگور خلار شیراز در حیاط سفارت حسابی ریشه دوانده و رشد کرده و بی مانند است اما دیگر از انگور حیاط ، شراب درست نمی شود. م.د

٣١- شفا، ” ایران در اسپانیای مسلمان” ، ص ۶۵٣، به نقل از ابوولید الئمیری: “البدیع فی وصف الربیع”، نشره . پرز، انستیتوی مطالعات عالی مراکشی، رباط،١٩۴٠، جزوه ۵١ ب.

٣٢- ابونواس: “دیوان” چاپ “وان کرمر”، گریگسوالد، ١٨۵۵، چاپ قاهره، ١٨٩٨؛ چاپ ف. فرید، قاهره، ١٩٣٢

٣٣- شفا،” ایران در اسپانیای مسلمان” ، ص ۶۵٨، به نقل از: ” کتاب الدر المنظوم” ابوالقاسم العرفی، از روی نسخه خطی موجود در “اسکوریال” (شماره  ١٧۴١) “بریتیش میوزیوم” (شماره  ١٩١٩) و” بنی مجید” استانبول (شماره   ١٧۴١)…

٣۴- الشیخ احمد بن محمد المقری التلمسانی: ” نفح الطیب من غصن الاندلس الرطیب”ج ٢، ص ٣۶٨